محمد رضا شاه پهلوی در روز ۴ آبان ۱۲۹۸ خورشیدی برابر با ۲۶اکتبر ۱۹۱۹ میلادی در تهران زاده شد. وی فرزند رضا خان یکی از افسران قزاق بود. زاده شدن محمدرضا در سختترین شرایط ایران بود که کشوری نابسامان و از هم پاشیده گردیده بود. در شمال ایران نیروهای روسیه و در جنوب ایران نیروهای انگلیسی قدرت را در دست داشتند. حکومت مرکزی وجود نداشت. یاغیان و چپاولگران به راهزنی مشغول بودند. سران ایلها تا بن دندان مسلح بودند. شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران با شرایط عقبافتاده در افغانستان یکسان بود. بزرگترین چرخش در کودکی محمدرضا، نخستوزیری و سپس با تصمیم مجلس شورای ملی پادشاه شدن پدرش رضا شاه بود. این رویدادها برای محمدرضای کودک، ولیعهد شدن او را در سن شش سالگی و پادشاه شدن او را در بیست و دو سالگی به ارمغان آورد. محمدرضا پهلوی ولیعهد مسولیتهایی که از کودکی بر عهده او گذاشته شد با جدیت بردوش گرفت. در شش سالگی اونیفورم نظامی برتن کرد و دوره دبستان را با برنامهای سنگین به پایان رساند. در دوازده سالگی به دبیرستان شبانهروزی در سویس فرستاده شد. هفده سالگی به ایران بازگشت و وارد دانشکده افسری شد. نوزده ساله بود که با همسری که پدرش برایش انتخاب کرده بود فوزیه ازدواج کرد و همگام با پدر تاجدارش رضا شاه در بنیان و پیشبرد ایران نوین کوشش کرد.
چرخش دوم در زندگی محمدرضا ولیعهد ایران به سال ۱۳۲۰ رخ داد. ایران دوباره به وسیله ارتش شوروی و بریتانیا اشغال شد. رضا شاه را دولتهای شوروی و بریتانیا مجبور به کنارهگیری از سلطنت کردند و به تبعید فرستادند. محمدرضا پهلوی ولیعهد پس از کنارهگیری پدرش در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ در گیرودار جنگ جهانی دوم برپایه اصل ۲۹ متمم قانون اساسی مشروطه پادشاه ایران شد و در برابر مجلس شورای ملی سوگند پادشاهی خورد و آن را امضا کرد.
محمدرضا در شرایط بسیار دشوار ایران به دنیا آمد، فقر و گرسنگی و قحطی همه جا را فرا گرفته بود. بیماریهای واگیردار گوناگون چون تراخم، مالاریا، طاعون، وبا، تیفوس و آبله را چیزی جلودارشان نبود. هیچ سیستم آموزشی و بهداشتی در ایران نبود. تنها مکتبهایی زیر نظر آخوندها وجود داشت. سال ۱۲۹۷ خورشیدی جنگ جهانی اول به پایان رسید ولی جنگ در ایران ادامه یافت. ارتش روسیه که در ایران بود منحل شد و از ایران خارج شد و تمامیت ایران به اشغال انگلیس درآمد. نیروهای انگلیسی تا باکو پیشروی کردند تا معادن نفت روسیه در باکو را تسخیر کنند. ارتش سرخ شوروی منابع باکو را از تصرف قوای انگلیس درآورد و به شمال ایران گیلان و آذربایجان و کردستان حمله کرد.
۱۷ امرداد ۱۲۸۹ دولت انگلیس در زمان نخست وزیری وثوقالدوله قراردادی با ایران امضا کرد که بر پایه آن کشور ایران به گونهای مستعمره تحتالحمایه انگلیس شد. در چهارچوب این قرارداد احمد شاه و وثوقالدوله و نمایندگان مجلس حقوق بگیران دولت انگلیس شدند. سوم اسفند ۱۲۹۹ سیدضیا طباطبایی و رضا خان میرپنج با دوهزار و پانصد سرباز نقطههای استراتژیک تهران را در دست گرفت و کابینه سپهدار اعظم سقوط کرد. ۶ اسفند ۱۲۹۹ به فرمان احمدشاه سیدضیا رییس دولت شد و مجلس شورای ملی دوره چهارم تشکیل شد. رضا خان میرپنج در ۷اسفند به فرمان احمدشاه سردارسپه شد و فرمانده کل قوای قزاق شد. ۷ اسفند ۱۲۹۹ هیات وزیران قرارداد ۱۹۱۹ ایران و انگلیس را که در کابینه وثوقالدوله به تصویب رسیده بود لغو کرد. ۸ اسفند ۱۲۹۹ عهدنامه دوستی منعقده بین دولت علیه ایران و جمهوری شوروی روسیه بسته شد.
چهارم اردیبهشت ۱۳۰۰ در کابینه سیدضیا رضا خان سردار سپه به عنوان وزیر جنگ برگزیده شد و ماموریت سردارسپه ایجاد یک ارتش با بهم پیوستن قوای قزاق و ژاندارمری بود. کابینه سیدضیا پس از سه ماه برکنار شد و ۲ آبان ۱۳۰۰ قوامالسطنه مامور تشکیل کابینه شد و رضا خان سردار سپه در مقام وزیر جنگ باقی ماند. عهدنامه دوستی منعقده بین دولت علیه ایران و جمهوری شوروی روسیه در ۲۳ آذر ۱۳۰۰ به تصویب مجلس شورا ملی رسید.
سی ام خرداد ۱۳۰۰ به دستور سردار سپه یاغیان گیلان سرکوب شدند و سردار سپه قوای میرزا کوچک خان و ارتش سرخ ایران را شکست سختی داد و میرزا کوچک خان جنگلی فراری شد و ۷ تیر ۱۳۰۰ نامه وی به لنین که درخواست پشتیبانی بیشتر کرده بود در روزنامهها چاپ شد. سردار سپه نیروی هزار نفری کمونیست که دوباره حمله به گیلان را آغاز کرده بود شکست داد و ۲۵ تیر ۱۳۰۰ آشوب طلبان فارس قلع و قمع شدند و در فارس آرامش برخوردار شد. ستون نظامی که به دستور سردار سپه به کردستان رفته بود آشوبگران را درهم شکست و امنیت و آرامش در آن سامان برقرار شد. در درازای مجلس چهارم و آشوب و نابسامانی در کشور، مشیرالدوله ، قوامالسلطنه و مستوفیالممالک نخستوزیر شدند و سردار سپه در همه کابینهها در مقام وزیر جنگ باقی ماند. در بهمن ۱۳۰۰ سردار سپه با قوای نظامی شورشیان خراسان را سرکوب کردند و سران شورش را چون شیخ علیاکبر تربتی را دستگیر و زندانی کردند و با یاغیان، ایل نشنیان، خیانتکاران با پشتیبانی ارتش سرخ و دیگر مزدوران که برای جداسازی استانهای گوناگون برای خود ارتش ساخته بودند میجنگید و آرامش را در ایران برقرار کرد. پایان این جنگهای داخلی علیه یاغیان و مزدوران با شیخ خزعل که زیر پشتیبانی مستقیم انگلستان و با ساز و برگ بیست هزار تن جنگنده و با همکاری امیر مجاهد بختیاری، پانزده هزار تفنگچی بختیاری به همراهی سران ایلهای قشقایی و ممسنی و بویراحمدی بود. سردار سپه شورشیان را شکست داد و شیخ خزعل درخواست بخشش کرد.
شش سال نخسین کودکی محمدرضا سراسر با آشوبها و جنگهای داخلی سپری شد و از همان سن آموخت که ارتش مهمترین نقش را در یکپارچگی کشور بازی میکند. درکنار پیروزیها، محمدرضا شاهد شکست سیاسی پدر خود نیز بود که همان شکست در اعلام جمهوری در ایران بود.
چهارم آبان ۱۳۰۲ رضاخان به فرمان احمد شاه به ریاست وزرا (نخستوزیری) برگزیده شد. در فرمانی که صادر شد دلیل این انتصاب «حساسیت اوضاع مملکت و احتیاج شدید به اصلاحات سیاسی و اقتصادی» اعلام شد. گفتگوهای سیاسی در ایران زیر تاثیر وضعیت سیاسی در ترکیه قرارداشت. ۶ آبان ۱۳۰۲ آتاتورک در ترکیه اعلام جمهوری کرد و سیستم خلیفه بازی را در ترکیه برچید. ۳۱ فروردین ۱۳۰۳ در ترکیه قانون اساسی نوینی به تصویب رسید و شرعیه در آن جایی نداشت و سیستم جمهوری سکولار به قدرت رسید. نخست وزیر رضا خان و دیگر نمایندگانی که رضا خان را پشتیبانی کرده بودند نیز آرزوی این را داشتند که در ایران اعلام جمهوری کنند. رضا خان رییس وزرا جمهوریت ایران را در مجلس شورای ملی به گفتگو گذاشت ولی به سبب مقاومت ملایان در مجلس و بیرون از مجلس به رای گذاشته نشد. نخست وزیر رضا خان به قم رفت و با آیت اللهها یزدی، اصفهانی و نایینی درباره اعلام جمهوری به گفتگو نشست، هر سه آیت الله با نظام جمهوری در ایران مخالفت کردند. ۱۸ فروردین ۱۳۰۳ نخست وزیر رضا خان استعفای خود را به مجلس شورای ملی فرستاد و از همه مقامها و مسولیتهای سیاسی و نظامی خود کناره گرفت و به رودهن رفت. ۱۹ فروردین گروهی از وکلای مجلس شورای ملی و بیشماری از نمایندگان روحانیون و بازرگانان و اصناف و طبقههای گوناگون مردم به رودهن رفتند و به نام ملت ایران از سردار سپه درخواست کردند که دوباره زمام امور مملکت را به دست گیرد. ۲۵ فروردین نخست وزیر رضا خان کابینه خود را ترمیم کردد و خود افزون بر نخست وزیری، وزارت جنگ و داخله را برعهده گرفت.
آیتاللهها توانستند که جلوی جهموری در ایران را بگیرند ولی نتوانستند از بنیان ایران نوین و مدرن به دست نخست وزیر رضا خان جلوگیری کنند و نخستین گام در راه ایران نوین تغییر تقویم تازی به گاهنامه ایرانی جلالی بود. با قانون اوزان و مقیاسها از ۱۰ خرداد ماه ۱۳۰۴ شمسی سیستم متریک در ایران آورده شد. ۱۴ خرداد قانون ثبت احوال به تصویب مجلس شورای ملی رسید. بر پایه این قانون هر ایرانی میباید نام خانوادگی برای خود برگزیند و در دفترهای ویژه ثبت احوال مشخصات خود را ثبت کند. نخستوزیر رضاخان سردار سپه نام خانوادگی پهلوی را برای خود برگزید و پس از آن محمدرضا، محمدرضا پهلوی نامیده شد.
در زمانی که نخستوزیر رضا خان به همراهی وزیرانش و نمایندگان مجلس شورای ملی بزرگترین برنامه اصلاحات را در تاریخ ایران آغاز کردند احمد شاه در هتل ماژستیک پاریس در فرانسه بسر میبرد. احمد شاه سرگرم اداره کردن ٍثروتش بود و پولهایش را در بورس سهام فرانسه سرمایهگذاری کرده بود. جواب درخواست نمایندگان مجلس شورای ملی از احمد شاه که به کشور بازگردد، پاسخی مبهم بدون تاریخ بازگشت بود. برای اکثریت نمایندگان مجلس روشن بود که احمد شاه گرایشها و دلبستگیهای شخصی خود را بر مصلحت مملکت برتر میداند. پس از آن که روشن شد که جمهوری در ایران با مقاومت آیتاللهها شانسی ندارد در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ قانون اعلام انقراض سلطنت قاجاریه و تفویض حکومت موقتی به شخص آقای رضاخان پهلوی به تصویب مجلس شورای ملی رسید. تعیین تکلیف حکومت قطعی به تصمیم مجلس موسسان بستگی داشت. ۱۵ آذر ۱۳۰۴ نخستین مجلس موسسان در دروه مشروطیت ایران برای تعیین سرنوشت کشور و با شرکت همه نمایندگان برگزیده ملت ایران تشکیل شد. مجلس موسسان پس از پنج جلسه در ماده واحدهای اصول چهارگانه ۳۶ و ۲۷ و ۳۸ و ۴۰ متمم قانون اساسی را اصلاح کرد و سلطنت ایران را به اعلیحضرت رضا شاه پهلوی سپرد. بنابر قانون اساسی و به فرمان اعلیحضرت رضا شاه پهلوی در روز ۲۶ آذر ۱۳۰۴ محمدرضا ولیعهد ایران شد. با ولیعهد شدن محمدرضا پهلوی دوره کودکی او نیز به پایان رسید.
نوجوانی و ولیعهدی
مراسم سوگند محمدرضا شاه پهلوی به نگاهبانی از قانون اساسی سکولار مشروطه ایران
دو روز پس از انتصاب به مقام ولیعهدی ایران محمدرضا پهلوی اونیفورم نظامی بر تن کرد و به مدرسه با برنامه درسی ویژه نظام رفت. آموزش نظامی بخشی از درسهای مدرسه بود و همه دانشآموزان میبایستی با اونیفورم نظامی در کلاسها شرکت کنند. ولیعهد به همراه بیست تن از شاگردان دیگر که فرزندان کارمندان کشوری و لشکری بودند به کلاس اول دبستان رفت. افزون بر درسهای مدرسه نظام ولیعهد آموزگار سرخانه نیز داشت. خانم ارفع فرانسوی که شوهرش ایرانی بود به ولیعهد ایران نیز زبان، تاریخ و تمدن فرانسه و انقلاب فرانسه را میآموخت. پس از پایان رساندن دوره شش ساله دبستان والاحضرت محمدرضا پهلوی برای ادامه تحصیلات در ۱۲شهریور ۱۳۱۰ به همراهی برادرش علیرضا و مهرپور تیمورتاش پسر وزیر تیمورتاش و حسین فردوست به دبیرستان لورزه در کشور سوییس فرستاده شد. درکنار درسهای دبیرستان لورزه در سویس ولیعهد باید آموختن زبان پارسی و درسها به زبان را نیز ادامه دهد. آقای مستشار آموزگار زبان پارسی نیز ولیعهد را در این سفر همراهی کرد. ۲۱ اردیبهشت ۱۳۱۵ والاحضرت ولیعهد محمدرضا پهلوی پس از پنج سال به ایران باز گشت و در بندر پهلوی از کشتی پیاده شد و رضا شاه و همه اعضای خانواده همگی برای استقبال او جمع شدهبودند. ولیعهد چشمان خود را باور نداشت روزی که وی ایران را ترک کرد بندر انزلی یک ده کوچک ماهیگیری بود و اکنون پس از پنج سال به یک شهر مدرن زیبا و آباد بندر پهلوی تبدیل شده بود. همانگونه که بندر پهلوی تغییر پیداکرده بود چهره ایران نیز دگرگون شده بود. ۲۰ اردیبهشت ماه ۱۳۰۷ قانون کاپیتولاسیون لغو شده بود و در ایران برای نخستین بار قانون مدنی نوشته شده بود و اجرا میشد. سیستم آموزش و پرورش بوجود آمده بود و دانشگاه تهران بنیان گزارده شده بود. کشور در راه صنعتی شدن بود و قرارداد نفت دارسی لغو شده بود و امتیاز نفتی نوینی به شرکت نفت انگلیس و ایران داده شده بود که به قرارداد ۱۹۳۳ نام گرفت. بزرگترین تغییر اجتماعی کشف حجاب بود که پدر تاجدارش رضا شاه در ۱۷ دی ۱۳۱۴ چادر تاریکی و نادانی را از سر زنان ایران برداشت. ۹ مهر ماه ۱۳۱۵ مراسم جشنی برای نامزدی شاهدخت شمس پهلوی با آقای فریدون جم و نامزدی شاهدخت اشرف پهلوی با آقای علی قوام برپا شد.
درروز ۱۱ مهر ۱۳۱۵ ولیعهد محمدرضا پهلوی نحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه افسری آغاز کرد که بر پایه دانشکده فرانسوی نظامی سان سیر ساخته شده بود. یادگیری فنون و انضباط نظامی و درونمایه درسی و برنامه آموزشی دانشکده افسری دو سال به درازا کشید و سپس نوبت به دوره فرماندهی رسید. در کنار درسهای دانشگاه، رضا شاه همواره ولیعهد محمدرضا را در بازدیدهای رسمی با خود میبرد. ۲۷ اردیبهشت ۱۳۱۷ تونل کندوان در راه تهران - چالوس به دست رضا شاه و حضور ولیعهد گشایش یافت. کارخانه هواپیماسازی شهباز مورد بازدید رضا شاه و ولیعهد قرارگرفت و نخستین هواپیماهای ساخت ایران در رژه سوم اسفند ۱۳۱۶ برفراز آسمان تهران پرواز کرده بود. بالاترین تجربه ولیعهد محمدرضا پهلوی در انجام مسولیتها روز گشایش راهآهن بخشی از راهآهن سراسری ایران به همراه پدرش رضا شاه بود. هزینه نخستین بخش پایساخت و زیربنای راهآهن ایران با بستن دو ریال مالیات بر هر یک من (سه کیلو) قند و هر یک کیلو چای فراهم آمده بود.
پنجم خرداد ۱۳۱۷ وزارت دربار نامزدی ولیعهد ایران با شاهزاده خانم فوزیه فرزند اعلیحضرت ملک فواد و خواهر ملک فاروق را اعلام کرد.
سی و یک شهریور ۱۳۱۷ محمدرضا پهلوی ولیعهد ایران از دانشکده افسری با درجه ستوان دومی فارغالتحصیل شد و دانشنامه خود را از دست پدرش رضا شاه پهلوی دریافت کرد.
بیست و چهارم اسفند ۱۳۱۷ جشن ازدواج والاحضرت ولیعهد ایران و شاهزاده خانم فوزیه در کشور مصر در کاخ سلطنتی عابدین مصر برگزار شد. پیش از ازدواج ولیعهد محمدرضا پهلوی میبایستی قوانینی تصویب شود که این ازدواج را ممکن سازد. از آنجا که برپایه قوانین ایران، تابعیت ایرانی از سوی مادر به فرزند داده میشود، نخست قانونی تصویب شد که درآن آمدهاست که کسی ایرانی است که «اگر کسی پیش از ازدواج با پادشاه و یا ولیعهد ایران به اقتضای مصالح عالیه کشور به پیشنهاد دولت و تصویب مجلس شورای ملی به موجب فرمان پادشاه صفت ایرانی به او اعطا شده باشد». با قانون دیگری که در ۸ آذر ماه ۱۳۱۷ مجلس شورای ملی تصویب شد مجلس شورای ملی به والاحضرت فوزیه صفت ایرانی داد، «مجلس شورای ملی نظر به تفسیر اصل سی و هفتم متمم قانون اساسی به اقتضاء مصالح عالیه کشور بنا بر پیشنهاد دولت تصویبمینماید که به والاحضرت فوزیه دختر اعلیحضرت مرحوم ملک فؤاد و خواهر اعلیحضرت ملک فاروق پادشاه مصر به موجب فرمان همایونی صفتایرانی اعطاء شود.» سومین قانون این بود که همه کسانی که ازدواج میخواهند بکنند میباید گواهی تندرستی خود را به دفتر رسمی ثبت ازدواج به همراه دیگر مدرکهای مورد نیاز بدهند والاحضرت ولیعهد محمدرضا پهلوی پس از بستن پیمان زناشویی با شاهزاده فوزیه در قاهره در روز آدینه ۲۴ فروردین ماه ۱۳۱۸ ساعت ۱۰ بامداد با کشتی محمدعلی کبیر از بندر اسکندریه به بندر شاهپور وارد ایران شدند. هفته نخست اردیبهشت ماه هفته برگزاری جشنهای زناشویی ولیعهد در کشور ایران اعلام شد. شهناز ثمره این ازدواج پنجم آبان ۱۳۱۹ به دنیا آمد.
جنگ دوم جهانی در ۹ شهریور ۱۳۱۸ با حمله ارتش آلمان به لهستان آغاز شد. ۱۲ شهریور ۱۳۱۸ نخستوزیر محمود جم بیطرفی ایران را در جنگ اعلام کرد. روز ۳ آبان ۱۳۱۸ اعلیحضرت رضا شاه در بیانات خود در گشایش مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری دوازدهم چنین گفت:
موضوعی که موجب تاسف خاطر ما گردیده وقوع جنگ در اروپاست، اگرچه ما در این جریان سیاست بیطرفی کامل را اختیار کردهایم، ولی دوام جنگ از لحاظ مادی و اقتصادی موجب زیان همه ملتها است، به همین جهت آرزومندیم که هر چه زودتر صلح در جهان برقرار شود.
در این لحظه هیچکس نمیتوانست بیاندیشد که این جنگ پیامآور رویدادهای غمانگیز برای ایران و ملت ایران باشد. نخستین نشانهای جنگ در ایران آشکار شد، دولت انگلیس کشتیهایی که حامل کالاهای خریداری شده دولت شاهنشاهی ایران از کشور آلمان بود متوقف کرد. این کشتیها باربر تولیدات آلمانی چون ماشینآلات و دیگر ابزارهای فنی به ایران بودند و دولت انگلیس همه تولیدات آلمانی را ضبط کرد. در کنار این سختیها ساختن ایران نوین همچنان ادامه داشت، نخستین سرشماری تهران و حومه در ۴ بهمن به فرمان رضا شاه آغاز شد و وزارت کشور روز دهم اسفند را روز سرشماری و تعطیل اعلام کرد، هم چنین تاسیسات و ساختمان بندرنوشهر آماده بهرهبرداری شد. در روز ۴ اردیبهشت ماه ۱۳۱۹ فرستنده رادیو ایران به دست والاحضرت ولیعهد محمدرضا پهلوی گشایش یافت و خبر آن ساعت هفت و پانزده دقیقه شامگاه به پنج زبان از فرستنده رادیو ایران به سراسر جهان اعلام شد.
جنگ نزدیکتر میشد، ۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۹ نیروی هوایی انگلیس به حریم هوایی ایران تجاوز کرد. بیدرنگ دولت شاهنشاهی ایران به سفارت انگلیس شکایتنامهای فرستاد. از سوی دیگر، وزیر خارجه شوروی، مولوتف، هواپیماهای ایران را متهم به پرواز بر فراز باکو کرد. ۱۵ دی ۱۳۱۹ وزیر مختار انگلیس در تهران با نخستوزیر ایران دیدار کرد و تلگراف وزارت خارجه انگلستان را به آگاهی رسانید که دولت ایتالیا میخواهد با هواپیماهای جنگی خود به آبادان و سایر ناحیههای نفتخیز حمله کند، از این رو از دولت ایران درخواست کردهاست که برای جلوگیری از چنین پیشآمدی احتیاطهای لازم انجام و سرانجام چنین رویداد ناگواری به دولتهای محور گوشزد شود. ولی به جای هواپیماهای ایتالیایی، هواپیماهای شکاری انگلیسی بر آسمان ایران به پرواز درآمدند. وزارت امور خارجه کشور شاهنشاهی ایران در یادداشتی به سفارت انگلیس در تهران به پرواز یک فروند هواپسمای انگلیسی برفراز اهواز و مسجد سلیمان اعتراض کرد و انگیزه تجاوز به آسمان ایران را جویا شد و از دولت انگلیس خواست که در آینده تجاوز به آسمان و حریم هوایی کشور ایران دوباره انجام نشود. ۳۰ اردیبهشت ۱۳۲۰ یادداشت دیگری وزارت امور خارجه به سفارت انگلیس در تهران داد که به پرواز یک فروند هواپیمای انگلیسی در آسمان ایران در غرب سوسنگرد اعتراض کرد و همچنین با اشاره به گفتگوها و یادداشتهای پیشین از دولت انگلیس شدیدا خواستار شد که دیگر به آسمان ایران تجاوز نکند.
وضعیت سیاسی در ایران پس از حمله نیروهای آلمان به خاک شوروی در ۱ تیر ۱۳۲۰ بحرانی شد با اینکه کشور ایران به بیطرفی خود در جنگ پافشاری میکرد. ۲۲امرداد ۱۳۲۰ مایسکس سفیر شوروی در لندن به آگاهی آنتونی ایدن وزیر امورخارجه انگلیس رسانید که دولت شوروی بررسیهای خود را برای حمله نظامی به ایران انجام دادهاست و آماده اعزام نیروهای خود به ایران است اگر و تنها اگر انگلیس نیز در این حمله شرکت کند. ۲۵ امرداد سفیران انگلیس و شوروی در تهران یادداشتی به دولت ایران دادند که در آن درخواست کردند که متخصصین آلمانی که در صنایع و فنون ایران به کار مشغول بودند از ایران اخراج شوند. درپی یادداشتهای انگلیس و شوروی مقامات ایرانی اعلام کردن که شمار اتباع آلمان در ایران بیش از چهارسد و هفتاد نفر نیست که همه آنها در امور صنعتی و فنی کار میکنند و به هیچ روی نمیتواند امنیت متفقین را تهدید کند. وزیر امور خارجه ترکیه نیز به سفیران شوروی و انگلیس در ترکیه گفته بود که شمار آلمانیها در ایران بیش از ششسد و نود نیست در جایی که شمار انگلیسیها در ایران به ۳۰۰۰ نفر میرسد، بنابراین دولت ترکیه مایل نیست بر خلاف سیاست بیطرفی ایران از سوی متفقین اقدامی بشود. ۳ شهریور ۱۳۲۰ اعلامیه شماره یک ستاد ارتش ایران به آگاهی همگان رسانید که در ساعت چهار بامداد روز سوم شهریور، نیروهای ارتش شوروی در شمال و ارتش انگلستان در باختر و جنوب باختری مرزهای ایران را مورد تجاوز و تعرض قراردادهاند. روز سوم شهریور در نشست مجلس شورای ملی نخستوزیر علی منصور گزارش چگونگی تجاوز و حمله به ایران را برای مجلس شورای ملی خواند.
در روز ۸ شهریور ۱۳۲۰ ایران به سه بخش تقسیم شد همانند سال ۱۹۰۷ که ایران زیر یوغ اشغال روسیه و انگلیس بود. بخش شمالی که توسط نیروهای ارتش سرخ شوروی اشغال شده بود. بخش جنوبی که توسط نیروهای ارتش انگیس اشغال شده بود و بخش میانی توسط دولت ایران اداره میشد و گفتگوهای ترک مخاصمه در این قسمت میانی کشور در تهران انجام گرفت در این گفتگوها با نمایندگان دو دولت اشغالگر شوروی و انگلیس تصمیم گرفته شد که همه سفارتخانهها و کنسولگریهای آلمان، ایتالیا، لهستان، رومانی و ژاپن در ایران بسته شوند همچنین ایران وادار به چشمپوشی از تاوان جنگی از حمله روسیه و انگلیس به ایران شد، افزون برآن شوروی و انگلیس از دولت ایران خواستند که ایران باید به آلمان اعلام جنگ دهد. رضا شاه بزرگ همچنان به بیطرف ماندن ایران پافشاری میکرد و این که ایران به آلمان اعلام جنگ بدهد را رد کرد. ۲۳ شهریور ماه ۱۳۲۰ سفیران شوروی و انگلیس به نزد رضا شاه آمدند و گفتند یا شما از پادشاهی استعفا میدهید و ولیعهد را جانشین خود میسازید یا این که ما سلطنت را در ایران برخواهیم چید و ایران بوسیله یک حکومت نظامی انگلیسی/شوروی اداره خواهد شد، شما چهل و هشت ساعت زمان دارید که ایران را ترک کنید. ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ اعلیحضرت رضا شاه شاهنشاه ایران زیر فشار انگلیس و شوروی و بنا به مصالح کشور از سلطنت کنارهگیری کرد و از همانجا انگلیسیها اعلیحضرت همایون رضا شاه بزرگ را از کشورش بردند. در این روز محمدعلی فروغی استعفا نامه رضا شاه را در مجلس شورای ملی خواند. بیدرنگ پس از استعفای شاهنشاه ایران رضا شاه بنابر قانون اساسی مشروطه و متمم آن سلطنت به پسر ارشد او، والاحضرت محمدرضا پهلوی که آخرین روزهای بیست و دو سالگی خود را میگذراند انتقال یافت. بیست و ششم شهریور ۱۳۲۰ در ساعت ۱۶ و ۴۵ دقیقه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران با تشریفات رسمی در نشست فوقالعاده مجلس حضور یافت و برپایه اصل ۲۹ متمم قانون اساسی سوگندنامه را خواند و دستینه کرد. همزمان با آیین سوگند پادشاهی محمدرضا شاه پهلوی دو ارتش شوروی و انگلستان تهران را اشغال کردند.
در روز ۲۶ شهریور ۱۳۲۰ اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی سوگند پادشاهی را خواندند و دستینه نمودند. با اراده و خواست شخص محمدرضا شاه پهلوی مراسم جشن تاجگذاری به زمانی فراافکنده شد که شاهنشاه ایران اطمینان خاطر یابد که ملتش در امنیت و رفاه اجتماعی و سیاسی به سر میبرند. هنگامی که پادشاه ایران در مجلس سوگند میخورد ارتش بریتانیا و شوروی تهران را اشغال کردند و کنترل وزارتخانهها و اداره ایران را بدست گرفتند. دولت ایران سفیران خود را از برلین، رم و بخارست به تهران بازگرداند. وزارت امورخارجه به وسیله سفارت ایران در لندن به دولت بریتانیا اعتراض کرد که دولت بریتانیا و شوروی پس از اشغال بخشهایی از ایران قول داده بودند که نیروهای خود را به تهران گسیل ندارند. اکنون به بهانه اینکه در خارج کردن آلمانیها از ایران کوتاهی شده، دولت بریتانیا و شوروی قوای نظامی خود را به تهران آوردهاند، با این وضع دولت ایران توانایی اداره شهر تهران و دیگر شهرهای ایران را ندارد و آرامش و نظم در کشور از دست خارج شدهاست، از این رو دولت ایران خواستار خروج نیروهای متفقین از تهران است.
تلاش برای تمامیت ارضی و استقلال ایران
پس از این که دولت از اشغال ایران به وسیله ارتش شوروی و بریتانیا نتوانست جلوگیری کند و روشن شد که ارتش این دو کشور برای مدت درازی در ایران خواهند ماند مهمترین هدف سیاسی محمدرضا شاه پهلوی حفظ تمامیت ارضی و استقلال ایران بود. شاهنشاه دوراندیش و نخستوزیرش محمدعلی فروغی که سیاستمدار کهنهکار و زیرکی بود، بر این عقیده بودند که یک قرارداد با نیروهای اشغالی باید بسته شود تا وضعیت ایران اشغالی را روشن کند و اداره کشور را از دست ارتش اشغالگر بریتانیا و شوروی دربیاورد. تنها امضای یک قرارداد با متن زیرکانه میتوانست ایران را مصون سازد.
سرانجام مذاکرات دولت ایران با اشغالگران ایران بریتانیا و شوروی قرارداد بین دولت شاهنشاهی ایران و دولتهای اتحاد جماهیر شوروی و انگلستان بود. متن پیمان سه دولت روز پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۲۰ ساعت ۱۸ و ۱۵ دقیقه در کاخ وزارت امور خارجه امضا شد و به توشیح شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی رسید. در فصل نخست آن آمدهاست که اشغالگران بریتانیا و شوروی مشترکاً و هر یک منفردا تعهد میکنند که تمامیت خاک ایران و حاکمیت و استقلال سیاسی ایران را محترم بدارند. اعلیحضرت همایون شاهنشاه ایران متعهد میشوند که به هر وجه با دول متحده همکاری کنند متفقین میتوانند لشکریان و یا مهمات خود را به وسیله راههای آهن، راهها، رودخانهها و میدانهای هواپیمایی و بنادر عبور دهند و از لولههای نفت و تاسیسات تلفنی و تلگرافی و بی سیم استفاده کنند و هرگاه که جنگ متوقف شد و دول متحده در مدتی که زیاده از شش ماه نباشد قوای خود را از خاک ایران بیرون خواهند برد و اگر پیمان صلح مابین آنها بسته شد ولو اینکه قبل از شش ماه بعد از متارکهباشد بلافاصله قوای خود را بیرون خواهند برد. برای آگاهی مردم از این قرارداد، از سوی فروغی نخستوزیر مصاحبهای با مدیران روزنامههای کشور سازمان داده شد. همچنین متن این پیمان به وسیله علی سهیلی وزیر امورخارجه تقدیم مجلس شورای ملی شد.
پنجم مهر ۱۳۲۰ میسیونهای ارتش امریکا در تهران مستقر شد. پشتیبانیهای نظامی آمریکا به شوروی آغاز شد. مهندسین آمریکایی بندر خرمشهر و راههای گوناگون در سراسر ایران ساختند، در آبادان کارخانه هواپیماسازی و کامیونهای باری، و همچنین کارخانه اتومیبل سازی فورد براه انداختند. مهر ۱۳۲۱ ارتش آمریکا یکان نظامی خلیج فارس را بوجود آورد با ۳۰۰۰۰ مهندس، کارشناسان راهآهن و سربازان تا پرشین کریدور یا شاهراه ایران را راهاندازی کنند. آمریکاییها ماهانه ۱۰۰،۰۰۰ تن اسلحه، هواپیما، کامیونهای باری، مواد غذایی، پوشاک و دارو به ارتش سرخ میرساندند که پیروزی ارتش سرخ را در علیه ارتش آلمان تضمین کرد.
برخلاف پیمانی که بین دولت شاهنشاهی ایران و دو دولت اشغالگر شوروی و بریتانیا بسته شده بود، نه تنها ارتش شوروی دامها و تولیدات کشاورزی ایران را برای تغذیه سربازان خود به شوروی برد بلکه دولت شوروی در مسایل داخلی ایران پیوسته دخالت کردند و ۱۰ مهر ۱۳۲۰ با پشتیبانی و حمایت مالی و سیاسی دولت اشغالگر شوروی حزب توده ایران جانشین حزب ممنوعه کمونیست ایران را بنیان کردند. مردم ایران به ویژه کسانی که در بخش اشغال شده توسط ارتش سرخ شوروی زندگی میکردند به گرسنگی و فلاکت دچار شدند. فشار دیگری نیز بر دوش مردم سیه روزگار ایران وارد آمد و آن ورود ۴۰۰۰۰ سرباز لهستانی که پیش از حمله آلمان به لهستان به سال ۱۳۱۷ به شوروی فرارکرده بودند و همچنین ۷۰،۰۰۰ سیویلیست لهستانی بود که استالین آنها را از شوروی میخواست بیرون بیاندازد به ایران فرستاده شدند. ارتش بریتانیا فرماندهی سربازان لهستانی در ایران را بر عهده گرفت و پس از زمانی چند سربازان لهستانی به فلسطین فرستاده شدند. غذای مردم ایران، نان سفید، گوشت، میوه، برنج و قند وشکر و غیره نیز به شکم این لهستانیها و سربازان شوروی و بریتانیا سرازیر شد و گرسنگی و کمبود نان در کشور بیداد میکرد و مردم ایران با نانی سیاهی از غلات به نام نان سیلو میباید بسنده میکردند. هم چنین لهستانیها با خود تیفوس و تیفویید آوردند و کشور در تب این اپیدمی میسوخت.
در روز ۹ خرداد ۱۳۲۰ سه ماه پیشتر از پایان مجلس دوره دوازدهم، انتخابات مجلس سیزدهم بر پایه قانون اساسی و فرمان رضا شاه در این باره اعلام شد. مجلس دوازدهم بعد از ظهر جمعه ۹ آبان پایان یافت و مجلس سیزدهم ۲۲ آبان ۱۳۲۰ به وسیله محمدرضا شاه پهلوی رسما گشایش یافت. ۱۸ دی ۱۳۲۰ در این شرایط حساس سیاسی به جان نخستوزیر محمدعلی فروغی به دلیل فراهم ساختن مذاکرات برای حفظ تمامیت ارضی و استقلال ایران به وسیله محمدعلی روشن سوقصد نافرجامی شد. محمدعلی فروغی از نخستوزیری کناره گرفت و ۱۹ اسفند شاهنشاه وی را به وزارت دربار شاهنشاهی منصوب کرد و علی سهیلی ۲۱ اسفند ۱۳۲۰ از مجلس رای اعتماد گرفت. ۲۲ امرداد ۱۳۲۱ احمد قوام از مجلس رای اعتماد گرفت و کابینه و برنامه خود را تقدیم مجلس شورای ملی کرد.
در دوره فترت مجلس سیزدهم و چهاردهم از ۶آذر ۱۳۲۲ پس از پیروزی ارتش سرخ شوروی بر ارتش آلمان در استالینگراد، بنا به پیشنهاد استالین تهران برای بررسی دستاوردهای مشترک جنگی و هماهنگ ساختن تلاشهای آینده برگزیده شد. کنفرانس تهران با حضور استالین، چرچیل و روزولت در تهران برای چهار روز برگزار شد و محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران به این کنفرانس دعوت نشد. ولی پادشاه ایران با یک یک سران سه کشور دیدار و گفتگو کرد. سرانجام کنفرانس تهران برای ایران با دوراندیشی شاهنشاه و گفتگوهای وی با سران سه کشور اعلامیه سه دولت امریکا بریتانیا و شوروی در کنفرانس تهران راجع به ایران دادند که تمامیت ارضی ایران را محترم میشمارند و ایران پشتیبانی اقتصادی برای جبران آسیبهای جنگ دریافت خواهد کرد.
مجلس چهاردهم یک از جنجالیترین دورههای مجلس شورای ملی ایران شد در این دوره نه تن از نمایندگان حزب توده و محمد مصدق که بیست و دو تن (پس از جندی سی و دو تن) را دور خود گردآورده بود و به نام نمایندگان اقلیت شناخته شده بودند به مجلس راه یافتند. کوشش محمد مصدق یا گروه اقلیت و حزب توده به آشوب کشیدن نشستهای مجلس شورای ملی و براه انداختن تظاهرات خیابانی و میتینگها در تهران و برخی از شهرستانها تنها برای ایجاد تشنج در ایران بود. محمد ساعد، مرتضیقلی بیات ، ابراهیم حکیمی، محسن صدر و ابراهیم حکیمی پنج نخستوزیر و پنج دولت یکی پس از دیگری روی کار آمدند. بزرگترین مشکل این زمان میان ایران و شوروی، دادن امتیاز بهرهبرداری از منابع نفت شمال به شوروی بود.
در نیمه سال ۱۳۲۳ کافتارادزه معاون کمیسر امور خارجه دولت استالین، با شمار زیادی از کارشناسان و دیگر همراهان به ایران آمد و به دولت ایران پیشنهاد داد که امتیاز بهرهبرداری ار منابع نفت شمال را به دولت شوروی واگذارد و سود برآمده از نفت ۵۱ درصد به شوروی و ۴۹ درصد به ایران برسد. این امتیاز دربرگیرنده پنج استان شمالی ایران در مرز شوروی بود. کافتارادزه چون با ایستادگی دولت ایران روبرو شد زنگ خطر را به دست سران حزب توده عوامل شوروی در ایران به صدا درآورد. دولت ساعد در مجلس شورای ملی ۲۷ مهر گفتگوهای خود با کافتارادزه و هیات همراه او به آگاهی مجلس رساند "که در جلسه هیات وزیران در روز شنبه یازدهم شهریور ۱۳۲۳ این موضوع مطرح و تصمیم گرفته شد که قبل از روشن شدن اوضاع اقتصادی و مالی دنیا و استقرار صلح عمومی مطالعه اعطای هیچگونه امتیاز خارجی مقتضی و ضروری نمی باشد". یکم آبان کافتارادزه گفت که این تصمیم ساعد، حرکتی غیردوستانه در برابر شوروی است و همکاری با دولت ساعد دیگر ممکن نیست. پس از آن استالین روش خود را در برابر ایران دگرگون کرد و برنامه دیگری برای جداسازی استانهای شمالی ایران و پیوستن آنها به خاک شوروی را سازمان داد. در اینجا مصدق و یارانش و حزب توده دست بکار شدند تا هیچ نخست وزیری تاب ماندن در برابر این آشوب های نیاورد، هر نخستوزیری چند ماهی بر سر کار میماند و جای خود را به دیگری میسپرد . با فرمانهای استالین که برای جستجوی نفت در شمال ایران و سازمان دادن جنبش های جداییخوایی در خراسان، مازندران ، گیلان، آذربایجان و کردستان، و دستور بنیان حزب دموکراتیک آدربایجان از خرداد ۱۳۲۴ محمد مصدق با گروه اقلیت و حزب توده مجلس را به آشوب کشاندند تا دولت پایداری بر سرکار نیاید و هیج قانونی تصویب نشود و مجلس فلج بماند. در زمانی که محمدرضا شاه پهلوی برای تمامیت ارضی ایران فعالیت می کرد کارها و رفتار محمد مصدق در مجلس دوره چهاردهم با همکاری حزب توده نشان داد که محمد مصدق برای منافع ایران کار نمی کند بلکه برای منافع شوروی همانگونه که استالین در فرمانهای خود آن را توضیح داده بود. برای حل بحرانی که محمد مصدق و حزب توده در مجلس بوجود آوردند شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی نمایندگان اقلیت و اکثریت را به دربار فراخواندند تا راه حلی پیدا شود. و فرمودند که "...در نظر من موضوع اکثریت و اقلیت مجلس نیست بلکه میل دارم کلیه قضایا با وحدت نظر حل شود تعیین نخست وزیر بعهده من و از وظایف من است پس از اینهم شخصا از رای مجلس اگر لزوم پیدا کرد در این باب استعلام میکنم...". پس از این نشست با شاهنشاه، اکثریت و اقلیت دوباره با هم نشست های ویژه در باغ مجلس و در مجلس سازمان دادند، با همه این گفتگوها سرانجامی نداشت و علی دشتی در مجلس رای اعتماد به محسن صدر را به انجام رساند و با اکثریت آرای نمایندگان محسن صدر رای اعتماد گرفت.
شاهنشاه و احمد قوام نخستوزیر در مبارزه علیه تهدیدهای شوروی
جنگ جهانی دوم در اروپا در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۲۴ برابر با ۸ مه ۱۹۴۵ با تسلیم ارتش آلمان نازی پایان یافت. در این روز ملت ایران مژده پایان یافتن جنگ را از رادیو با صدای شاهنشاه شنید و با شادمانی همگانی روبرو شد. این بدین معنا بود که نیروهای ارتش متفقین برپایه پیمان سه دولت شش ماه حداکثر تا اسفند ۱۳۲۴ زمان داشتند که از ایران بیرون بروند. ۲۶ خرداد ۱۳۲۴ وزیر امور خارجه امریکا در نامهای به آگاهی وزیر امور خارجه ایران رسانید که اکنون شمار زیادی از نیروهای امریکا از ایران بیرون رفتهاند و تا نیمه تیر ماه وظیفه ارتش امریکا در خلیج فارس نیز به پایان خواهد رسید و همه نیروهای امریکا از ایران و خلیج فارس بیرون خواهند بود. استالین اعلام داشت که ارتش شوروی از خراسان، شاهرود و سمنان خارج میشوند ولی ارتش شوروی در آذربایجان باقی خواهد ماند. دولت بریتانیا نیز اعلام کرد که زمانی آنها ایران را ترک می کنند که نیروهای شوروی از ایران بیرون روند.
بیست و سوم امرداد ۱۳۲۴ با کاپیتولاسیو ژاپن جنگ جهانی دوم در خاور دور پایان یافت. روز چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۲۴ به مناسبت تسلیم ژاپن و پایان جنگ جهانی از سوی اعلیحضرت همایون شاهنشاهی تلگرافهای شادباش به اعلیحضرت پادشاه انگلستان - حضرت رئیس جمهور آمریکا - حضرت کالینین رئیس شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی- حضرت رئیس جمهور چین- حضرت ژنرال دُوگُل رئیس جمهور فرانسه امروز فرستاده شد. شاهنشاه از رادیو تهران پایان جنگ را به آگاهی مردم ایران رساندند.
استالین به جای خارج کردن ارتش و تانکها و دیگر ابزار جنگی بیش از سدها تانک و توپ به آذربایجان آورد. به فرمان استالین تودهایها جنبش های جدایی خواه در آذربایجان، کردستان، گیلان، مازندران و خراسان به راه انداختند. ۲۱ آذر ۱۳۲۴ جعفر پیشهوری با پشتیبانی شوروی در تبریز جمهوری خودمختار آذربایجان را اعلام کرد. هم چنین تودهایها بر پایه فرمانهای استالین در کردستان فرقهای به نام فرقه کومله بنیان کرد و ۲۱ آذر نیز قاضی محمد در مهاباد با پشتیبانی شوروی جمهوری مردمی مهاباد را اعلام کرد.
همزمان با بنیان جنبشهای جداییخواهانه در آذربایجان و کردستان نمایندگان حزب توده و اقلیت به سرکردگی محمد مصدق از گرفته شدن هرگونه تصمیم سیاسی در مجلس شورای ملی با خرابکاری و کارشکنی جلوگیری کردند. هر قانونی که پیشنهاد می شد با گفتگوهای دیگر و بی سرانجام وقت مجلس را می گرفتند و برای جلوگیری از هرگونه رای گیری در تصویب قانون، محمد مصدق و گروه اقلیتش از سالن مجلس شورای ملی بیرون می آمدند و مجلس را از اکثریت می انداختند تا رای گیری نشود و کار دولت پیش نرود. با آنکه شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی از نمایندگان خواست که به مسولیت های خود توجه بکنند و در این روزهای خطرناک و دشوار برای کشور و ملت ایران که استقلال و تمامیت ارضی کشور در خطر بود، نمایندگان توده و اقلیت به سرکردگی محمد مصدق بر پایه دستور استالین سقوط دولت حکیمی را به انجام رساندند. به ناچار در سیام دی ۱۳۲۴ حکیمی استعفای خود را به پیشگاه شاهنشاه تقدیم کرد. ۷ بهمن ۱۳۲۴ محمدرضا شاه پهلوی احمد قوام را مامور تشکیل کابینه کرد. قوام در تاریخ ۲۵بهمن کابینه خود را به مجلس شورای ملی شناساند. ۲۹ بهمن هیات نمایندگی ایران به ریاست قوام نخستوزیر برای گفتگو درباره تخلیه ارتش شوروی از ایران، تهران را به قصد مسکو برای دو هفته ترک کردند. همانگونه که نامه استالین به پیشهوری نشان می دهد، استالین بدین باور بود که می تواند احمد قوام را درباره بیرون رفتن ارتش سرخ از ایران زیر فشار بگذارد تا شوروی امتیاز نفت شمال ایران را که دههها درپی آن بودند و بنیان یک شرکت مختلط نفت ایران و شوروی همانند شرکت نفت انگلیس و ایران را بدست بیاورند. ۱ اسفند قوام و هیات نمایندگی ایران در کاخ کرملین با مولوتف وزیر امورخارجه شوروی درباره بیرون رفتن ارتش شوروی از ایران به گفتگو نشستند. ۴ اسفند دولت بریتانیا به آگاهی محمدرضا شاه پهلوی رساندند که ارتش خود را تا ۱۲ اسفند ار ایران خارج خواهند کرد در زمانی که ارتش بریتانیا از ایران بیرون میرفت مولوتف به قوام گفت که ارتش سرخ در پارهای از ایران برای زمانی خواهد ماند و هم چنین دولت ایران میباید استقلال آذربایجان را به رسمیت بشناسد و دیگر اینکه شرکت مختلط نفت شوروی و ایران باید بنیان شود و ۵۱ درصد سهام ازآن شوروی و ۴۹ درصد از آن ایران خواهد بود. ۱ فروردین ۱۳۲۵ از سوی هری ترومن رئیس جمهور آمریکا نامهای درباره تخلیه ایران از ارتش سرخ به استالین فرستاده شد. در همین روز دولت ایران شکایتی علیه دولت استالین به شورای امنیت داد و این نخستین شکایتی بود که به سازمان ملل متحد به سازمان داده شد. ۱۵ فروردین ۱۳۲۵ قوام موافقت نامهای با ایوان سادچیکف سفیرکبیر شوروی در تهران امضا کرد که به ابلاغیه مشترک ایران و شوروی شناخته شد. این اعلامیه سه ماده داشت که بر پایه آن دولت شوروی تعهد کرد که تا یک ماه و نیم دیگر ارتش سرخ از ایران بیرون خواهد رفت، ماده دوم اینکه شرکت مختلط نفت شوروی و ایران تشکیل خواهد شد و برای تصویب به مجلس پانزدهم پیشنهاد خواهد شد. ماده سوم درباره به رسمیت شناختن وضعیت سیاسی در آذربایجان بود.
نجات آذربایجان
دولت خود مختار آذربایجان به ریاست سید جعفر پیشهوری یکی از کمونیست های بازداشت شده در زمان سلطنت رضا شاه بزرگ روز ۲۱ آذر ماه ۱۳۲۴ برابر با ۱۲ دسامبر ۱۹۴۵ در تبریز تشکیل شد. در بیست و دوم خرداد ماه ۱۳۲۵ هیات اعزامی دولت قوام برای گفتگو با قاضی محمد رهبر کردهای کومله و پیشهوری وارد تبریز شد و روز پسین ۲۳ خرداد ماه موافقت نامهای بین مظفر فیروز وزیر مشاور دولت قوام و پیشهوری در پانزده ماده و چهار پیوست بر پایه ابلاغیه مشترک ایران و شوروی دستینه شد.
نفوذ کمونیسم با بودن سه وزیر تودهای در کابینه قوام فزونی گرفت. هدف استالین آن بود که در انتخابات مجلس شورای ملی دوره پانزدهم، شمار نمایندگان تودهای را تا آنجا که می شد بیافزاید و اکثریتی از دوستان مسکو در مجلس شورای ملی ایران گردبیاورد. سیاست گسترش استالین در شرق اروپا با اشغال کشورهای رومانی، بلغارستان، مجارستان، چکسلواکی، لهستان، لیتوانی، لتلند، و استونی و بخشی از فنلاند و آلمان به سوی جنوب یعنی به خلیج فارس کشیده شد. جرج کنان یکی از کارکنان سفارت امریکا در شوروی سیاست جهانخواری شوروی را بررسی کرد و در تلگرامی به وزارت خارجه امریکا فرستاد. این تلگرام، سران کشور امریکا را بیدار کرد که هدفهای امپریالیسم شوروی که استالین اجرا می کند چه و چگونه است. سیاست ایران در برابر استالین دگرگون شد و شاهنشاه قوام را فراخواندند و وضعیت سیاسی را دوباره با آگاهیهای نوین و جهانخواری شوروی دوباره بررسی کردند و شاهنشاه دستور دادند که قوام وزیران تودهای را از کابینهاش بیرون کند و کابینه نوینی با وزیرانی که زیر فرمان مسکو نیستند بسازد. همچنین در برابر جنبشهای جداییخواهانه در ایران، سیاست دیگری در پیش گرفته شد. همانگونه که جرج کنان در تلگرامش نوشت سران شوروی تنها زبان قدرت و زور را میفهمند و نه سازش و احترام.
پس از بیرون رفتن ارتش سرخ از آذربایجان، ماههای مهر و آبان شاهنشاه، قوام، ژنرال رزمآرا و وزیر جنگ امیراحمدی برنامهای ریختند که آذربایجان و کردستان را آزاد سازند. روز ۱۶ آذر ماه ۱۳۲۵ ارتش ایران در سه ستون به آذربایجان لشکر کشید، ۱۹ آذر ماه ستون اعزامی زیر فرماندهی سرهنگ هاشمی پس از زد و خورد با فدااییان فرقه دموکرات به فرماندهی غلام یحیی را شکست سختی داده و به پیشروی خود ادامه دادند، کنترل شهر میانه را در دست گرفتند و در سه ستون جلو رفتند. روز ۲۱ آذر ماه شاهنشاه که خود فرماندهی نیروهای فرستاده شده به آذربایجان را برعهده گرفته بودند با هواپیما بر فراز قرارگاههای شورشیان و خائنین پرواز کردند و از میزان نیروی آنان آگاه شدند. مردم که از پرواز هواپیمای شاهنشاه بر فراز آذربایجان آگاهی یافته بودند بپاخاستند و بر فرقهسازان حکومت خودمختار پیشهوری تاختند و بسیاری از کمونیستها را نابود کردند و با پیشروی ارتش ایران به تبریز، مردم و ارتش، هموندان فرقه دموکرات را از ادارههای دولتی بیرون آوردند و آنها را بازداشت کردند. نیروهای زیر فرماندهی سرهنگ بایندر پس از پیروزی در تکاب وارد شاهیندژ شدند. صد نفر از سران فرقه دموکرات همراه با پیشهوری با شتاب وارد جلفا شدند و با مقدار زیادی اموال غارت شده به شوروی گریختند. ستون دوم ارتش وارد شهر میاندوآب شد و قاضی محمد و حاج بابا و بسیاری از جدایی خواهان در کردستان تسلیم شدند. ستون سوم فرستاده شده به رشت پس از زد و خورد با فداییان فرقه دموکرات آنها را شکست داده و آستارا را زیر کنترل خود درآوردند. سپس مهاباد مهار ارتش ایران شد و سربازان به سوی مرند و ماکو پیشروی کردند. یک ستون ارتش پس از آزاد کردن چند شهر آذربایجان، جلفا شهر مرزی را پس از یکسال آزاد کردند. ۳۰ آذر ماه ارتش ایران در همه شهرهای آذربایجان مستقر شدند و نظم و آرامش را در همه جا برقرار کردند. دوم خرداد ماه ۱۳۲۶ محمدرضا شاه پهلوی با قطار سلطنتی برای بازدید از استان آدربایجان، تهران را به سوی تبریز ترک فرمودند قطار سلطنتی در زنجان، پل دختر، میانه و تبریز ایستاد و شاهنشاه در میان پایکوبی و هلهله و طاق نصرتهای برپا شده با مردم به شادی پرداختند و از رادیو تبریز بیاناتی به مردم رشید آذربایجان درباره آرمانهای عالی خود برای فراهم آوردن خوشبختی و رفاه و پیشرفت ملت ایران ایراد کردند. در روز ۲۰ خرداد پس از بازدید از استانهای شمالی و قزوین و کرج شاهنشاه به تهران بازگشتند و در جیپ روباز در خیابانهای تهران با مردم پیروزی ایران را جشن گرفتند. نجات آذربایجان و تلگرام جرج کنان نشان دادند که برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران در برابر شوروی می باید استوار و نیرومند بود.
ترومن رئیس جمهور آمریکا در ۲۲ اسفند ۱۳۲۵ در کنگره امریکا سخنرانی ایراد کرد که آغاز و شالوده سیاست امریکا در برابر سیاست جهانخواری شوروی و رخنه آن کشور در دیگر کشورهای گیتی شد. در این سخنرانی ترومن وضعیت سیاست جهان را به روشنی توضیح داد. پس از جنگ جهانی دوم، کشورهای دنیا به دو گروه سیاسی بخش شدند. گروهی که با دنیای غرب همراهی شدند و گروهی که با دنیای کمونیست همگام شدند. ترومن گفت:
در تاریخ کنونی جهان، هر ملتی میباید بتواند میان راههای گوناگون زندگی راهش را خود برگزیند. ولی اغلب این گزینش آزادانه انجام نمیشود. یکی از راههای زندگی برپایه اراده اکثریت است و ویژگی و برتری آن به وسیله سازمانهای آزاد، دولتهای پارلمانی، انتخابات آزاد، تضمین آزادی فردی، آزادی بیان و دین، و آسوده بودن از آزارهای و فشار سیاسی روشن است. راه دیگر زندگی برپایه اراده اقلیت است که اراده خود را با زور بر اکثریت تحمیل میکنند. این اقلیت با ابزار فشار و آزار و ترور کار میکند، هم چنین با مطبوعات و رادیوی زیر کنترل، انتخابات تقلبی، و محدود کردن آزادیهای فردی. این میباید سیاست ایالات متحده امریکا باشد که ملتهای آزاد را پشتیبانی کند که علیه برده بودن و فرمانبرداری پایداری میکنند.
پس از آنچه که در آذربایجان روی داد و تهدیدهای پیوسته از سوی شوروی، راه و روش سیاسی ایران روشن شده بود. اکثریت مردم ایران علیه ایران کمونیستی بودند، مردم ایران دیکتاتوری پرولتاریا و بردگی در برابر فرمانهای رسیده شده از مسکو را نخواستند. دولتهای غربی نیز این تصمیم مردم ایران را خوشآمد گفتند و شاهنشاه ایران را به اروپا و امریکا دعوت کردند. نخستین سفر خارج از کشور محمدرضا شاه پهلوی به انگلستان، فرانسه، سویس و ایتالیا بود. نخستوزیر هژیر در مجلس شورای ملی به آگاهی رساند که شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی دعوت اعلیحضرت جرج ششم پادشاه انگلستان برای بازدید از انگلستان را پذیرفتهاند. سفر اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی به اروپا روز ۲۷ تیر ماه ۱۳۲۷ آغاز شد. شاهنشاه از کشورهای انگلستان، فرانسه، سویس، ایتالیا، واتیکان و قبرس بازدید رسمی کردند و با سران این کشورها به گفتگو نشستند و از صنایع و کارخانجات و پیشرفتهای این کشورها آگاه شدند.
ارمغان سفرهای اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی همکاری نزدیک سیاسی و اقتصادی با انگلستان، فرانسه و امریکا بود. این کشورها کمکهای مالی و کارشناسان فنی برای بازسازی ایران در چهارچوب برنامه عمرانی اول را آماده ساختند. گرچه کشورهای اروپایی خود به سبب درگیری در جنگ جهانی دوم، به ویژه از دیدگاه اقتصادی در تنگنا قرارداشتند ولی برایشان روشن بود که ایران زمانی کشوری آزادی از تهدیدهای کمونیستی خواهد شد که اقتصاد آن کشور شکوفا شود و مردم در رفاه و آسایش زندگی کنند. برای نخستین بار با یاری کارشناسان غربی در تاریخ نوین ایران، پروژههای عمرانی برنامهریزی شد که عمران سراسر کشور را در برمی گرفت.
برنامه عمرانی اول
در زمان رضا شاه بزرگ، سیستم اداری، آموزش و فرهنگ، بهداشت و درمان سازمان یافتند. صنایع ایران مانند راهآهن، شکر و قند، چای، پارچهبافی برپا شدند. دگرگونیهای اجتماعی چون آزادی زنان، آموزش اجباری، دادگستری با دادگاههای سکولار، سربازگیری و نظام وظیفه و غیره بنیاد گردیدند ولی برنامه ساختن ایرانی نوین به سبب اشغال ایران در جنگ جهانی دوم بازایستاد. پس از بیرون رفتن ارتشهای شوروی و بریتانیا و امریکا، برنامه بازسازی و مدرن کردن ایران میبایستی که با برنامه عمرانی اول انجام یابد و ایران را به کشوری صنعتی و مدرن دگرگون سازد. این نوسازی ایران قراربود که در یک برنامه رسا برای همه استانهای ایران ریخته شود. دولت احمد قوام و برنامه دولت در مجلس پانزدهم دربرگیرنده برنامه هفت ساله اقتصادی کشور بود که در ۱۲ مهر ماه ۱۳۲۶ رایاعتماد گرفت. با سقوط دولت قوام و روی کار آمدن دولت ابراهیم حکیمی لایحه برنامه هفت ساله اول روز اول بهمن ماه ۱۳۲۷ به تصویب مجلس شورای ملی رسید و پس از آن سازمان برنامه بنیاد نهاده شد. درآمد نفت برای برنامه عمرانی اول ویژه شد تا برای بالابردن تولید و صادرات و فراهم آوردن نیازمندیهای مردم در داخل کشور و پیشرفت کشاورزی و صنایع و اکتشاف و بهرهبرداری معادن و ثروتهای زیرزمینی و بهتر ساختن و رساکردن ارتباط و بهبود امور بهداشت همگانی و انجام هر گونه کارهای دیگر برای عمران کشور و بالابردن سطح آگاهی و دانش و زندگی مردم و بهبود چگونگی زندگانی آنان و کاهش هزینه زندگانی پس از پایان اشغال ایران بکار برده شود. حزب توده با پشتیبانی شوروی در جلوگیری از برقراری برنامه نوسازی ایران از هیچ کوششی فروگذاری نکردند. کوتاهترین راه برای سبوتاژ برنامه نوسازی و صنعتی شدن ایران از میان برداشتن شاهنشاه ایران بود. با شکست سوءقصد به جان شاهنشاه، اعلیحضرت در اراده خود راسختر شدند که ایران را کشوری مدرن و صنعتی بکنند و با تصویب قانون اجازه اجرای مقررات گزارش كميسيون برنامه مجلس شورای ملی در روز ۲۶ بهمن ۱۳۲۷ مشتی محکم بر دهان مخالفان کوبیده شد. با پیوند درآمد نفت به برنامه عمرانی کشور، راه برای بزرگترین تضاد در ایران باز شد. مخالفان صنعتی و مدرن شدن ایران و اصلاحات ارضی از این تاریخ برای چنگ انداختن بر درآمد نفت متمرکز شدند.
پس از آن که مجلس شورای ملی امتیاز نفت به شوروی و ایجاد شرکت مختلط نفت ایران و شوروی را رد کرد، استالین تهدیدهایش را در نامههای رد و بدل شده را به انجام رسانید. کشتارهایی در ایران شد که در آن همه کسانی که با سیاست شوروی در ایران مخالفت داشتند کشته شدند، در میان کشتهشدگان شماری روزنامهنگاران و دو نخستوزیر بودند. حتی خانواده سلطنتی نیز از این ترورها در امان نماندند. والاحضرت علیرضا پهلوی برادر شاهنشاه کشته شد و شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی مورد سوءقصد قرارگرفت. از مرکز جاسوسی کا گ ب در سفارت شوروی در تهران بیش از ۱۱۵ جاسوس کا گ ب مشغول بودند که وظیفه آنها این بود که کسانی که استالین به عنوان مخالف با شوروی تشخیص داده را شناسایی کنند، بربایند و بکشند.
همزمان با ترورهای سیاسی، حزب توده در نیروهای انتظامی ایران نیز رخنه کرد و افسران ارتش شاهنشاهی ایران را به عضویت حزب توده درآوردند، مانند سروان خسرو روزبه یکی از افسران ارتش عضو حزب توده که با همکاری چند تن دیگر از اعضای حزب، محمد مسعود مدیر هفته نامه مرد امروز را کشتند. حزب توده افزون بر ارتش شاهنشاهی شماری از پزشکان، کارمندان دولت، وکیلهای دادگستری، آموزگاران در دبستانها، دبیرستانها و به ویژه دانشگاهها به هموندی خود درآورد.
با ترور ترور عبدالحسین هژیر وزیر دربار شاهنشاهی برنامه برای کشتن شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی نیز ریخته شد. سرانجام این کشتارها این بود که آتمسفر ترس و وحشت در مجلس شورای ملی برای کسانی که مخالف سیاست شوروی در ایران بودند چیره شد، حزب توده و هوادارنش در مجلس پانزدهم خود را یکه تاز و نیرومند برای به انجام رساندن هدفهای پلید استالین در ایران دیدند. حزب توده چنان از قدرت خود اطمینان داشت که دیگر تنها شاهنشاه محمدرضا شاه پهلوی و ولیعهد ایران، برادر تنی شاهنشاه علیرضا پهلوی را سدی در راه بدست گرفتن قدرت در ایران می دیدند.
پس از سوءقصد نافرجام، شاهنشاه در پیام رادیویی ملت را از تندرستی و تصمیمات سیاسی خود آگاه میکنند
سوءقصد به جان شاهنشاه ایران، در ساعت ۱۵ روز پانزدهم بهمن ۱۳۲۷ در پهنه دانشگاه تهران روی داد، یکی از بزرگترین نمودهای خیانت به کشور و نموداری از اندیشههای پلید جناحهای افراطی دست راستی و دست چپی علیه یگانگی ملی و تمامیت ارضی و استقلال ایران بود. ناصر میرفخرایی از عوامل حزب توده به سوی شاهنشاه شلیک می کند. شاهنشاه محمدرضاشاه پهلوی در کتاب ماموریت برای وطنم رویداد سوءقصد را چنین بیان می کنند:
یکی از وقایع عجیب و تلخ دوران سلطنتم در بهمن سال ۱۳۲۷ هنگامی که در جشن سالیانه دانشگاه شرکت می کردم، روی داد. در آن روز لباس نظامی بر تن داشتم، و هنگامی که از اتومبیل پیاده شدم، و در شرف ورود به دانشکده حقوق و محل انعقاد جشن بودم، ناگهان صدای شلیک گلوله رسید و تیرهایی به جانب من شلیک شد. با این که به ظاهر عجیب جلوه می کند سه گلوله به کلاه نظامی من اصابت کرد و آسیبی به سر من وارد نیامد ولی گلوله چهارم از سمت راست گونه، وارد و از لب بالایی و زیر بینی من خارج گردید. شخصی که به من سوءقصد کرده و به عنوان عکاس به آن محل راه یافته بود، دو متر بیشتر با من فاصله نداشت و لوله تپانچه خود را به سینه من قراول رفته بود. من و او هر دو، روبروی هم قرار گرفته بودیم و کسی نزدیک ما نبود که بین ما حائل باشد و از این رو می دانستم که هیچ مانعی برای این که تیرش به هدف برسد، در پیش نداشت. عکسالعملی که در آن لحظه فراموش نشدنی از خود نشان دادم هنور در خاطرم هست. فکر کردم که خود را بر روی او بیاندازم ولی فورا متوجه شدم که اگر به طرف او جستن کنم نشانهگیری او را آسان خواهم کرد و اگر فرار کنم از پشت سر هدف قرار خواهم گرفت. ناچار فورا شروع به یک سلسله حرکات مارپیچی کردم تا مطابق یک تاکتیک نظامی طرف را در هدفگیری گمراه کنم. ضارب مجددا گلوله دیگری شلیک نمود که شانه مرا زخمی کرد. آخرین گلوله در لوله تپانچه او گیر کرد و خارج نشد، و من احساس کردم که دیگر خطری متوجه من نیست و زندهام. ضارب با غضب بسیار اسلحه را بر زمین زد و خواست فرار کند ولی از طرف افسران و اطرافیان من محاصره شد و متاسفانه به قتل رسید و محرکین اصلی او درست معلوم نشدند. بعداً معلوم شد که وی با بعضی از متعصبین دینی رابطه داشته، و در عین حال نشانه هایی از تماس او با حزب منحله توده به دست آمد. نکته جالب توجه آن که معشوقه او دختر باغبان سفارت انگلستان در تهران بود. ... خون از زخمهای من مانند فواره میجست ولی به خاطر دارم که در حالت میل داشتم به انجام مراسم آن روز بپردازم ولی متلزمین من مانع شدند و مرا به بیمارستان بردند و در آنجا به بستن زخمهایم پرداختند. ...
با بررسیها و بازجوییهایی که انجام شد، روشن شد که حزب توده برنامهریز و انجام دهنده این سوءقصد بودهاست، بدین روی دولت برآن شد که حکومت نظامی برقرارکند و انحلال حزب توده ایران را در اعلامیه دولت به آگاهی نمایندگان و ملت در مجلس شورای ملی برساند که پیامد آن بنیاد جبهه ملی در ۲۶ مهر ماه ۱۳۲۸ از سوی محمد مصدق بود.
برنامه کابینه عبدالحسین هژیر بند دوازدهم گرفتن حقوق ملت ایران از شرکت نفت جنوب، برپایه قانون ۲۹ مهر ماه ۱۳۲۶ بود. دولت هژیر موافقت مجلس شورای ملی برای استخدام سه تن کارشناس نفت عالیمقام اروپایی را گرفت و سپس هژیر گفتگوها برای افزایش درآمد نفت ایران را با مستر گس عضو هیات مدیره شرکت نفت انگلیس و ایران آغاز کرد. در روز ۲۶ تیر ۱۳۲۸ قرارداد الحاقی بین دولت شاهنشاهی ایران و کمپانی نفت ایران و انگلیس محدود دستینه شد و در ۲۸ تیر برای گفتگو به مجلس شورای ملی داده شد که بر پایه آن درآمد نفت پنجاه درصد افزایش مییافت که از آن ۷۵٪ برای عمران و رفاه مردم ویژه شده بود.
پس از آنکه روشن شد که قرارداد الحاقی به تصویب مجلس شورای ملی نخواهد رسید، هژیر از مقام خود کنارهگیری کرد و محمد ساعد نخستوزیر شد و گلشاییان را به وزارت دارایی برگزید. گلشاییان و مستر گس قرارداد نوینی با شرایط بهتری را نوشتند و لایحه الحاقی گلشاییان - گس به مجلس شورای ملی برای تصویب داده شد که در مجلس دوره قانونگذاری پانزدهم تصویب نشد و در دوره فترت مجلس عبدالحسین هژیر وزیر دربار به دست فداییان اسلام کشته شد. محمد ساعد، علی منصور و سپهبد رزمآرا در دوره شانزدهم برروی کار آمدند و قرارداد الحاقی را با درآمد بیشتر به مجلس تقدیم کردند. و پس از ترور نخستوزیر سپهبد علی رزمآرا که مخالف به اصطلاح ملی کردن نفت بود، حسین علاء نخستوزیر شد و قانون ملی کردن نفت در ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ به تصویب مجلس شورای ملی و ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به تصویب مجلس سنا و توشیح شاهنشاه رسید. ۱۵ اردیبهشت ماه ۱۳۳۰ محمد مصدق نخستوزیر شد و اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت به وی سپرده شد. بزودی آشکار شد که محمد مصدق برنامهایی برای ملی شدن نفت ندارد و سیاست و روش وی سبب شد که درآمد از فروش نفت ایران صفر شد. اکثریت نمایندگان مجلس شورای ملی مخالف سیاست مصدق بودند در ۲۴تیر ماه ۱۳۳۱ درخواست اختیارات تام مصدق از مجلس رد شد و روز پسین مصدق در کاخ سعدآباد به پیشگاه شاهنشاه باریافت و از نخستوزیری کنارهگیری کرد. ۲۶ تیر ماه مجلس شورای ملی به نخستوزیری احمد قوام گرایش خود را ابراز داشت. از فردای آن روز تا ۳۰ تیر حزب توده و جبهه ملی در خیابانهای تهران و شهرستانها تظاهرات گستردهای علیه دولت قوام به راه انداختند تا اینکه سرانجام قوام کنارهگیری کرد. محمد مصدق با ۶۸ رای، از ۱۱۵ نماینده مجلس رایاعتماد گرفت. مجلس سنا با نخستوزیری مصدق مخالفت کرد با وجود این که دو مجلس گرایشی به نخستوزیری مصدق نداشتند با فرمان شاهنشاه، مصدق نخستوزیر شد و مجلس شورای ملی قانون دادن اختیارات تام به مصدق را تصویب کرد. مصدق در سیاست خود تغییری نداد و بحرانها فزونی گرفت به ویژه زمانی که مصدق اختیارات خود را برای یک سال دیگر تمدید کرد. ۹ اسفند ماه ۱۳۳۱ توطئه مصدق در بیرون بردن شاهنشاه از ایران و تغییر رژیم آشکار شد که با تظاهرات گسترده مردم و بستن دروازههای کاخ مرمر و جلوگیری از رفتن شاهنشاه این نیرنگ برآب شد و مجلس شورای ملی علیه مصدق به پاخاست. مصدق مجلس را با یک رفراندوم غیرقانونی منحل کرد و دنبال تغییر رژیم را گرفت.
در روز ۲۵ امرداد ۱۳۳۲ شاهنشاه فرمان عزل مصدق و فرمان نخستوزیری سپهبد فضلالله زاهدی را صادر کردند. مصدق فرمان شاهنشاه را نادیده گرفت و سرهنگ نصیری آورنده فرمان را دستگیر و به زندان انداخت. روز پسین مصدق اعلام کرد که کودتای نظامی انجام یافته است ولی وی آن را سرکوب کرده است و برای دستگیری سپهبد زاهدی جایزه تعیین کرد. شاهنشاه از رامسر به بغداد پرواز کردند و روز ۲۷ امرداد ماه از آنجا به رم پرواز نمودند. فاطمی وزیر خارجه مصدق، در میدان بهارستان سلطنت را برچیده و « جمهوری دموکراتیک ایران » را اعلام کرد. حزب توده و جبهه ملی تظاهرات خشنی را در تهران و دیگر شهرها آغاز کردند. سرانجام با رستاخیز ملت ایران در روز ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ محمد مصدق سرنگون شد و سپهبد فضلالله زاهدی با فرمان شاهنشاه نخستوزیر شد. محمد مصدق به اتهام خیانت به کشور و قانون اساسی دستگیر شد و به دادگاه کشیده شد. مصدق به اعدام محکوم شد ولی دوباره شاهنشاه جان وی را نجات دادند و مجازات اعدام مصدق را به سه سال زندان کاهش دادند. از سوی مجلس شورای ملی روز نهم اسفند به روز ملت نامیده شد. روز ۲۸ امرداد روز قیام ملی نامیده شد.
دکتر علی امینی وزیر دارایی کابینه زاهدی به همراهی کمیسیونی از ایران گفتگوها درباره نفت را با نمایندگان کمپانیهای نفتی کلان گیتی آغاز کرد. بیش از یک سال به درازا کشید تا گفتگوها در ۲۹ مهر ماه ۱۳۳۳ قرارداد کنسرسیوم نفت دستینه شد.
آخرین بار که کمپانیها خودسرانه بهای نفت را کاهش دادند در سال ۱۹۶۰ بود که از سوی کشورهای تولیدکننده نفت به رهبری خردمندانه شاهنشاه با واکنش بنیاد سازمان اوپک روبرو گردیدند. برای نوشتن پیشنویس اساسنامه اوپک، مدیر عامل اوپک و ریاست هیات مدیره اوپک از کشور ایران برگزیده شدند. ۲۲ دی ماه ۱۳۴۹ شاهنشاه مذاکرات نفت میان شش کشور تولید کننده نفت خلیج فارس و ۲۲ شرکت نفت بینالمللی در تهران در ساختمان مجلس سنا گشودند، شاهنشاه از سوی همه کشورهای همبند در کنفرانس مطبوعاتی تاریخی، دیدگاههای اوپک را در سراسر جهان بیان کردند و وضعیت فروش نفت و قراردادهای نفتی در گیتی را دگرگون ساختند. با رهبری خردمندانه شاهنشاه آریامهر ۲۵ بهمن ماه ۱۳۴۹ "پیمان تهران" بسته شد که بر پایه آن ۳۳ سنت افزایش بهای هر بشکه نفت با روند افزایش سالانه بود. سهم سود (بهره مالکانه) به دست آمده برای کشورهای تولید کننده نفت از فروش نفت به جای ۵۰٪ به ۵۵٪ افزایش یافت.
بیست و یک سال پس از بسته شده قرارداد کنسرسیوم شاهنشاه در سخنرانی ۳ بهمن ۱۳۵۱ خود الغای قرارداد نفت با کنسرسیوم را اعلام داشتند و در تاریخ ۹ امرداد ۱۳۵۲ با توشیح و داده شدن پروانه بستن قراردادهای نفتی میان دولت شاهنشاهی ایران با کمپانیهای نفتی سرانجام صنعت نفت ایران در امرداد ۱۳۵۲ ملی شد.
برنامه اصلاحات ارضی که شاهنشاه در سال ۱۳۲۹ با تقسیم املاک سلطنتی آغاز کردند در مجلس هجدم و نوزدهم دنبال شد. در زمان نخستوزیری دکتر منوچهر اقبال، اصلاحات ارضی به گام سوم خود وارد شد و با تصویب قانون مربوط به اصلاحات اراضی در ۲۴ اسفند ۱۳۳۸ به وسیله مجلس شورای ملی، فئودالهای ایران وادار شدند که زمینهای خود را میان کشاورزان زیر کنترل دولت تقسیم کنند. در مجلس نوزدهم مهندس شیبانی نماینده کاشان و نطنز درباره این قانون گفت:
طرح و تصویب لایحه که امروز در اطراف آن بحث میشود واز مهم ترین و مفیدترین لوایح اجتماعی دوران حکومت مشروطه میباشد به یقین یکی از بزرگ ترین افتخارات دوره نوزدهم قانونگذاری محسوب خواهد شد چنانکه آقایان محترم استحضار دارند تمام این اقدامات در نتیجه حسن تدبیر شخص اول مملکت است که از نخستین روز جلوس بر اریکه سلطنت دائما به فکر بهبود وضع مردم این کشور بوده و میباشند و به همین مناسبت فکر تقسیم املاک پهلوی که از ابتکارات معظم له میباشد بوجود آمد و چنان که اطلاع دارند این فکر و نیت عالی با نقشه و حساب دقیق شروع شد و به تدریج به مرحله اجرا در آمد گر چه این برنامه وسیع اجتماعی هر چند صباحی از طرف کسانی که سنگ ملت به سینه میزدند و خود را حامی و پشتیبان زارع و کشاورز قلمداد میکردند مانند سایر طرحهای اساسی و عمرانی دیگر متوقف ماند لیکن دیری نپایید که در نتیجه ثبات اوضاع و استقرار امنیت این فکر بزرگ توام با سایر اصلاحات اساسی مملکتی تعقیب شد تا این که امروز زاید به بیست هزار خانوار از هموطنان ما صاحب زمین و ملکی شدهاند که در آن با نهایت علاقه به کشت وزرع مشغولند به موازات همین اقدامات از طرف ذات ملوکانه دستور تقسیم و فروش املاک خالصه به کشاورزان صادر شد و در خلال دو سال گذشته عده زیادی از کشاورزان قراء خالصه نیز مالک زمین و آب شدهاند اصلاحات ارضی که سرلوحه مرامنامه حزب مردم میباشد و به منظور تعمیم مالکیت از راه ایجاد خرده مالک فعلا تقدیم مجلس گردید و تکمیل این فکر بزرگ شخص اول مملکت محسوب میشود آقایان توجه دارند که اجرای این برنامههای وسیع اجتماعی در کشور ما در نهایت آرامش و آزادی و بدون وقفه پس از ۲۸ مرداد ۳۲ عملی میگردد در صورتی که در سایر کشورها اکثرا جرای این قبیل برنامهها توام با فشار و انقلاب و خونریزی بودهاست...
اسفند ۱۳۳۹ مجلس شورای ملی دوره قانونگذاری بیستم با سخنرانی همایونی گشایش یافت و مهندس جعفر شریفامامی از مجلس شورای ملی رای اعتماد گرفت. مالکان بزرگ علیه این رفورم سیاسی شاهنشاه برپاخاستند و خود را به عنوان نمایندگان مجلس شورای ملی با رای کشاورزان دهاتی که خود صاحب آن بودند وارد مجلس شورای ملی دوره بیستم کردند. سپس در پارلمان نمایندگان مجلس بیستم که بیشتر آنان مالکین بزرگ و فئودالها بودند، به جای اصلاح و بهبود قانون بخش بزرگی از لایحه اصلاحات ارضی با مادههای پیوسته بدان را به فرمی درآوردند که برخلاف آهنگ و خواست شاهنشاه و سود کشاورزان بود. با این کار بدرستی نمایندگان مجلس، روح قانون را کُشتند و آرمان آن را از میان برداشتند. حزب توده اعتصابها و هرج و مرج در کشور را دوباره سازمان داد و دامنه کار را بر اساس شابلون استاندارد خود بدانجا کشید که در تظاهرات آموزگاران در میدان بهارستان آموزگاری با شلیک یک گلوله به شقیقهاش کشته شد! که سبب کنارهگیری دولت شریفامامی گردید. به فرمان شاهنشاه دکتر علی امینی نخستوزیر شد. شاهنشاه و نخستوزیر دیدند که دستهایی در کار هستند که با پشتیبانی شوروی، ایران را به همان سوی مجلس دوره هفدهم به سرکردگی محمد مصدق میکشاندند. برای استوار کردن وضع سیاسی کشور دو تصمیم خردمندانه به وسیله شاهنشاه و نخستوزیرش گرفته شد. نخست، انحلال مجلس شورای ملی بود تا حزب توده و جبهه ملی دوم به سرکردگی محمد مصدق ، سکویی برای خرابکاری و سبوتاژ کارهای سیاسی دولت نداشته باشند. دومین تصمیم، گسترش برنامه رفورم به همه جنبههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور بود زیرا که تا این زمان رفورم بیشتر در اجرای اصلاحات ارضی تمرکز یافته بود. علی امینی کوشش داشت که با سازش با روحانیون و جبهه ملی این برنامه اصلاحات را به انجام برساند که در آن شکست خورد. با کنارهگیری علی امینی در ۲۷ تیر ۱۳۴۱ با فرمان شاهنشاه اسدالله علم نخستوزیر شد.
رفورم اجتماعی و پاشیده شدن جبهه ملی دوم و حزب توده
پس از آن که نیکیتا خروشچف به قدرت رسید، سیاست خارجی نوینی را برگزید که آن را همزیستی مسالمتآمیز میان دو جامعه سرمایهداری و کمونیستی نامید. این بدان معنا بود که شوروی دیگر مانند زمان استالین کشورگشایی نخواهدکرد بلکه با پشتیبانی از جنبشهای براندازی در کشورها، به آرمانهایش یعنی کمونیستی کردن این کشورها برسد. این جنبشهای براندازی به نام "جنبشهای آزادیبخش" به مردم فروخته شد و میپنداشتند که این جنبشها از سوی شمار زیادی از مردم پشتیبانی خواهدشد. نخستین جنبش آزادیبخش که از سوی شوروی به انجام رسید جنبش "۲۶ جولای" به رهبری فیدل کاسترو بود. فیدل کاسترو با جنبش آزادیبخش خود با اپوزیسیون ملی همکاری داشت و توانست قدرت را در کوبا به دست بگیرد و در بهمن ۱۳۳۷ نخستوزیر آن کشور بشود. بیدرنگ پس از اینکه کاسترو حکومت را در دست گرفت، اپوزیسیون ملی را از میان برداشت و کوبا را با کشورهای کمونیستی پیوند زد. سال ۱۹۶۰ کاسترو با خروشچف در مجمع عمومی سازمان ملل متحد دیدار کرد و از این زمان کاسترو با شعار انتخابات برای چه؟ از کوبا یک کشور دیکتاتوری کمونیستی، پشت پردههای آهنین مانند کشورهای بلوک شرق ساخت. انتخاباتی که وی به مردم قولش را داده بود هیچگاه انجام نشد و از آزادی نشانی نماند.
در روز ۲۸ امرداد ماه ۱۳۳۹ حزب توده، کنفرانس حزب را در برلین شرقی (جمهوری دموکراتیک آلمان) برای ده روز برپا کرد. در این گردهمآیی حزب اعلامیهایی صادر کرد که ایران به طاعون فئودالیسم و امپریالیسم دچار شده است و تنها درمانش انقلاب است.
با پیروزی که کاسترو و چهگهوارا بدست آوردند، دوباره جبهه ملی و حزب توده در رگهایشان خون تازه جاری شد و جان گرفتند و فعالیتهای خود را علیه سلطنت آغاز کردند. همانند محمد مصدق و آیتالله کاشانی، دوباره هموندان جبهه ملی دوم یعنی مهدی بازرگان، غلامحسین صدیقی، کریم سنجابی، کاظم حسیبی، سیدمحمود طالقانی، یدالله سحابی، داریوش فروهر، شاپور بختیار، حاج سید جوادی، با یک فرداسلامی که با شاه مخالفت داشت به نام حجتالاسلام روحالله خمینی و شاگردانش چون هاشمی رفسنجانی، علی خامنهای، مرتضی مطهری، محمدجواد باهنر، سیدمحمود طالقانی و غیره دومین ائتلاف سرخ و سیاه را کردند. از این تاریخ واژگانی که جبهه ملی و حزب توده، برای نامیدن شاهنشاه بکار بردند تغییر یافت و واژههایی چون دیکتاتور، جلاد و دزد همانگونه که خروشچف دیکته کرده بود، بکار گرفتهشد، تا آنها بتوانند خود را مبارزان آزادی قلمداد کنند.
نیکیتا خروشچف رهبر شوروی، آشکارا به پشتیبانی از جنبشهای انقلابی در کشورهای جهان سوم برای سرنگونی حکومتهای آن کشورها پرداخت. خروشچف در مصاحبهای با یک خبرنگار امریکایی در روز ۲۱ فروردین ماه ۱۳۴۰ گفت آنچه که در کوبا رخ دادهاست در ایران نیز پیش خواهد آمد و سرنگونی رژیم را به وسیله مردم ایران پیشبینی کرد. خروشچف با این مصاحبه دستور کار حزب توده و جبهه ملی را و واژههایی که برای پروپاگاندا باید آنها استفاده کنند را داد، وی گفت:...تردیدی نیست که زمانی خواهد آمد و مردم ایران، شاه را سرنگون خواهند کرد. من تکرار میکنم، حزب کمونیست در ایران ضعیف است و نه شما، بلکه مردم ایران رژیم پوسیده ایران را سرنگون خواهند کرد. رژیم واپسگرا، فقر و تباهی...
در ۱۹ امرداد ماه ۱۳۴۰ تنش میان دنیای غرب با شوروی ژرفتر شد و دیوار برلین کشیده شد. بحران برلین نیز با بالارفتن این دیوار فزونی گرفت. تانکهای شوروی و تانکهای امریکایی رو در روی یکدیگر در برلین ایستادند. در مهر ماه ۱۳۴۱ بحران کوبا نیز بالاگرفت. راکتهای شوروی پنهانی در خاک کوبا کارگذاشته شدند ولی هواپیماهای جاسوسی امریکا آنها را یافتند. پرزیدنت امریکا جان اف کندی، به خروشچف التیماتوم داد که اگر شوروی راکتهای خود را از خاک کوبا جمعآوری نکند و آنها را به شوروی برنگرداند به شوروی حمله اتمی خواهد کرد.
انقلاب شاه و مردم
با آغاز برنامه عمرانی سوم محمد رضا شاه پهلوی آریامهر بزرگترین مدافع حقوق بشر برای ریشهکَنی بردهداری در ایران و از میان برداشتن محرومیت زنان ایران نیمی از جمعیت کشور در تعیین سرنوشت خود، برای ایشان روشن بود که میبایستی اصلاحات ارضی در ایران انجام شود و رژیم ارباب رعیتی از ایران برکنده شود. یعنی کسانی که زمینهای کشور ایران را با زور صاحب شده بودند و خود را زمینداران بزرگ ایران مینامیدند، این بار با دولت ایران و قانون سر و کار پیدا کردند و وادار شدند که زمینها را در اختیار دولت بگذارند تا زمینها میان کشاورزانی که بر روی آن کار میکردند تقسیم شود. شاهنشاه در کتاب انقلاب سفید می نویسند: یکی از عوامل که مرا بیش از هر چیز در این مدت رنج داد نقش ریاکارانه و مزورانه و ننگین رجال سیاسی بود که در پشت این قیافه ظاهر صلاح هدفی جز کارشکنی نداشتند. عوامل اعمال نفوذ خارجی در ایران به چند دسته تقسیم میشود یکی از این دستهها رجال سیاسی بودند که آشکارا یا با نعل وارانه سنگ سیاستهای معینی را به سینه میزدند و دسته دیگر فئودالها بودند که برای حفظ منافع خویش در خدمت به خارجی مسابقه گذاشته بودند، دسته دیگر از عوامل نفوذ خارجی بعضی از به اصطلاح روحانیون بودند که همه می دانیم که بعد از شروع مشروطیت چگونه به خصوص مورد استفاده سیاست یکی از دول خارجی میشدند، تمام این عوامل نفوذ بیگانه مانع و سد پیشرفت مملکت بودهاند. من خوب میدانم چطور دسترنج مردم شریف زحمتکش و اصیل ایرانی و حاصل زحمات شبانه روزی آنان به جیب یک عده مغتخر فاسد میرود که هنری جز خدمت به اجنبی و یا بند و بستهای نامشروع داخلی ندارند.
با این گام که یک شبه پایه های اجتماعی ایران را دگرگون ساخت، شاهنشاه ایران کشاورزان ایران یعنی بیش از ۷۰٪ از جمعیت ایران را مردمانی آزاد ساختند. با قوانین انقلاب شاه و مردم، قانون اساسی مشروطه که از ملت ایران می گوید که اهالی کشور ایران در امور سیاسی و معاشی خود مشارکت دارند مجلس شورای ملی نماینده ملت ایران است و حکومت که از سه قوه مقننه، قضاییه و مجریه تشکیل می شود که از یکدیگر جدا و مستقل هستند که در برابر رفاه و آسایش و امنیت مردم ایران مسئول و جوابگو هستند اجرا شد. این آخرین پس مانده استعمار و بیگانگانی که بر ایران چیره شدند با این رفورم اجتماعی و سیاسی از میان برداشته شد تا راه برای برابری و عدالت و پیشرفت کشور و مردم ایران به انجام برسد. منشور ششگانه انقلاب شاه و مردم دربرگیرنده
اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی (مرحله سوم)
ملی کردن جنگلها و مراتع
فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی
سهیم کردن کارگران در سود کارخانهها
اصلاح قانون انتخابات ایران به منظور دادن حق رای به زنان و دادن حقوق برابر سیاسی با مردان به بانوان ایرانی
سپاه دانش
شاهنشاه برنامه اصلاحات اجتماعی اقتصادی خود را در کنگره کشاورزان ۱۹ دی ۱۳۴۱ به آگاهی رساندند و در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۴۱ در یک همه پرسی سراسری ملت ایران به پای صندوقهای رای رفتند و با اکثریت رای ملت، به اصلاحات " آری " گفتند. آرمان انقلاب سفید بر پایه انقلاب مشروطه بنا شد تا رفورمهای دیگری را به انجام برساند. برای نمونه، از قدرت انداختن زمینداران بزرگ و آزاد ساختن دهقانان، دادن حق انتخاب شدن و انتخاب کردن به زنان، ملی کردن آبها، جنگلها و معادن کشور، گسترش سیستم سکولار آموزش و پرورش، صنعتی کردن کشور بر پایه قانون کار مدرن در جهان. در روز ۸ بهمن ماه پس از تصویب منشور ششگانه انقلاب شاه و مردم از سوی ملت ایران شاهنشاه پیامی از رادیو ایران به ملت ایران فرستادند که راهی را که به ملت ایران نشان دادند تنها راه صحیح و منطقی و شرافتمندانهای است که برای آینده و پیشرفت و ترقی واقعی این کشور کهن و پرافتخار در پیش است. شاهنشاه یقین داشتند که ملت ایران با رشد اجتماعی و روح ملیت استوار برای خوشبختی خود و نسلهای آینده ایران دنبالهروی انقلاب شاه و مردم، به سوی آیندهای که ایران و ایرانی را به اوج بزرگی و شکوه خواهد رسانید خواهند بود.
هشتم اسفند ماه ۱۳۴۱ پانزده هزار تن از بانوان ایران که با فرمان شاهنشاه از زمره دیوانگان بیرون آمدند و حق به دست آوردن مقامهای عالی کشور و شرکت در انتخابات دو مجلس شورای ملی و مجلس سنا را بدست آوردند، پس از سخنرانی شاهنشاه در کنفرانس اقتصادی ایران که در آن حق انتخاب شدن و حق انتخاب کردن را به زنان ایرانی دادند برای ابراز سپاسگزاری از شاهنشاه به کاخ مرمر رفتند و تظاهرات پرشوری کردند.
برنامه ریزی شده بود که جشنهای ۲۵۰۰ سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران در فروردین ماه ۱۳۴۲ برگزار شود. انقلاب شاه و مردم همان آزادیهایی را به مردم ایران داد که ۲۵۰۰ سال پیش کوروش بزرگ به اهالی امپراتوری ایران در منشور حقوق بشر خود داد. شاهنشاه برآن بودند که با آزاد ساختن بیش از ۷۵٪ جمعیت ایران یعنی دهقانان که بنده و اجیر فئودالهای سرسپرده استعمار بودند، و هم چنین آزاد ساختن نیمی از جمعیت ایران بعنی زنان ایران با تغییر قانون انتخابات و برداشتن دو شرط، یکی زن بودن و دیگر سوگند خوردن به "قرآن مجید" و دادن آزادی دین به ملت ایران و دگرگون ساختن گاهنامه کشور ایران به گاهنامه شاهنشاهی با سرچشمه شمارش از زادروز کوروش بزرگ، اجتماع ایران را زیر و زبر کنند. برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران با آشوب سرسپردگان استعمار یعنی زمینداران بزرگ و واپسگرایان و کمونیستها در روز ننگین ۱۵ خرداد ماه ۱۳۴۲ به زمانی دیگر فرافکنده شد.
ضد انقلاب یک جنبش مخالف انقلاب است با آرمان این که حکومتی که از آن انقلاب بوجود آمده را براندازد. ضد انقلاب علیه کسان و گروهها جبههگیری میکند و آنها را میکُشَد و کوشش برآن دارد که شرایط اجتماعی پیش از رخداد انقلاب را دوباره برقرار سازد. ضد انقلابی به عنوان واپسگرا یا مرتجع نامیده میشود. واپسگرا یا مرتجع کسی است که مخالف دگرگونیهای اجتماعی است. مخالفان اصلاحات ارضی و منشور انقلاب شاه و مردم یعنی مالکان بزرگ ایران ، حزب توده، جبهه ملی و اسلامیون، جنبش گستردهای برای سرنگونی رژیم به راه انداختند.
چهاردهم خرداد ماه تظاهرات در تهران به راه افتاد، انبار اسلحه ارتش چپاول شد و به پاسگاههای پلیس یورش برده شد. رادیو تهران پیوسته مورد حمله قرارگرفت. این حملهها آشکارا رنگ اسلام را داشت که با آتش زدن اتوبوس دختران دبستانی، آتش زدن کتابخانهها و کتابفروشیها به ملت نشان داده شد. روز ننگین ۱۵خرداد ۱۳۴۲ خمینی به سبب راه انداختن کشتار و ناآرامی در کشور دستگیر شد. بیش از ۲۰۰۰ تظاهرکننده با اسلحههای گرم به سوی کاخ مرمر با شعارهای مرگ بر دیکتاتور خونخوار پیش رفتند. برای نخستین بار پس از سرنگونی مصدق که تنها با حکومت نظامی در کشور نخستوزیری کرد، اسدالله علم در روزهای ۱۵ و ۱۶ خرداد، حکومت نظامی اعلام کرد و با بازداشت اغتشاشگران از میدانداران، ملایان و وعظ کنندگان و بازاریان به این بلوا پایان داد. ملت ایران، خمینی و شورشیان را با نفرت از خود راند و از نیروهای نظامی پشتیبانی کردند و بار دیگر مُهر تایید خود را بر انقلاب شاه و مردم زدند. پس از آنکه آشوب ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شکست خورد، جبهه ملی، نهضت آزادی و حزب توده، ضد انقلاب را در خارج از کشور به ویژه از آلمان غربی رهبری نمودند و کنفدراسیون دانشجویان ایرانی را بنیاد کردند که کانون سازماندهی ضد انقلاب در داخل و خارج از کشور شد.
با سفر حضرت لئونید برژنف صدر هیات رییسه شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی و بانو "برژنوا" به تهران، در روز ۲۵ آبان ماه ۱۳۴۲ پیوندهای میان کشور ایران و همسایه شمالی ورق خورد و فصل نوینی میان دو کشور و همکاریهای اقتصادی، فنی و صنعتی گشوده شد. شاهنشاه در میهمانی رسمی در کاخ گلستان به حضرت لئونید برژنف فرمودند: وجود چنین محیط حسن تفاهمی بهترین زمینه برای همکاریهای ثمربخش کشورهاست، چنانکه موفقیتهای اخیر دو کشور ما در مورد همکاریهای صنعتی و اقتصادی و فنی که می تواند توسعه بیشتری نیز پیدا کند و توافقهای حاصله درباره استفاده مشترک کشورهای ما از منابع رود ارس که در مرز دو کشور واقع شدهاند و ازدیاد محسوس تجارت بین کشورهای ما می تواند نمونه خوبی از همکاری دو همسایه باشد.
روز ۳۰ آبان ماه ساعت ۹ بامداد حضرت لئونید برژنف صدر هیات رییسه شورای عالی در نشست مشترک مجلس شورای ملی و مجلس سنا که در کاخ سنا برگزار شد، شرکت کردند و پشت تریبون قرارگرفتند و سخنانان پرباری درباره پیوندهای دولت شاهنشاهی ایران و جماهیر شوروی ایراد نمودند و در پایان گفتند: زنده و پیروز باد مردم ایران و کشور باستانی و زیبای آن. بگذارید دوستی و همکاری میان اتحاد شوروی و ایران گسترش یابد و استوار بماند! بگذارید صلح پایدار در میان ملل جاودانی و برای همیشه در سیاره ما ماندگار شود.
دستآورد این گفتگوها سفر شاهنشاه به شوروی در روز ۳۱ خرداد ۱۳۴۴ به مسکو و چاپ اعلامیه مشترکی بود که در آن همکاریهای نزدیک بازرگانی و اقتصادی دو کشور دستینه و زمینه برای ساختن کارخانه ذوب آهن آریامهر از سوی کارشناسان شوروی آماده شد.
حسنعلی منصور نخستوزیر
سرانجام اسدالله علم ۱۴ اسفند ۱۳۴۲ از نخستوزیری کنارهگرفت و دو روز پس از آن به فرمان شاهنشاه حسنعلی منصور دبیرکل حزب ایران نوین زمام امور را بدست گرفت. حسنعلی منصور نخستوزیر، برآن بود که با روحانیون از در سازش و آشتی درآید. خمینی در زادروز شاهنشاه ۴ آبان ۱۳۴۳ در قم سخنرانی کرد و مردم را به سرنگونی دولت فراخواند. منصور نخستوزیر، بیدرنگ دستور دستگیری خمینی را داد و سرلشکر حسن پاکروان رییس سازمان امنیت و اطلاعات کشور خمینی را به ترکیه شهر بورسا تبعید کرد.
پیشرفتهای برنامه عمرانی سوم از سال ۱۳۴۳در آبادانی کشور و رفاه مردم چشمگیر شد. برنامه کابینه حسنعلی منصور که بر روی به انجام رساندن منشور انقلاب شاه و مردم دور میزد، گام به گام جلو میرفت و چهره کشور را دگرگون میساخت. در روز در روز یکم بهمن ماه ۱۳۴۳ حسنعلی منصور برای دادن پنج لایحه قراردادهای نوین نفتی اکتشاف و بهرهبرداری از منابع نفت فلات قاره ایران به مجلس شورای ملی که بر پایه ۷۵٪ سهم ایران با شرکتهای خارجی فراهمآورده بود بر روی پلکان مجلس مورد سوءقصد اسلامیون قرارگرفت و در روز ۶ بهمن ماه ۱۳۴۳ زندگی را بدرود گفت. کشتن حسنعلی منصور بر روی پلکان مجلس شورای ملی سوءقصد سیاسی دیگری بود که برای سرنگونی سلطنت برنامهریزی شده بود. در این روز در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد ۱۱۲ نماینده گیتی به پاخاستند و یک دقیقه سکوت کردند.
ولی این کشتار بر اجرای آرمانهای شاهنشاه برای پیشرفت کشور و رفاه مردم ردپایی برجای نگذاشت و وزیر دارایی دولت منصور، امیرعباس هویدا به نخستوزیری گمارده شد. مخالفان اصلاحات ارضی و رفرم سیاسی و اجتماعی دیدند که آنها با تظاهرات و کشتن سران کشور، نمیتوانند رفورم و پیشرفتهای کشور را بازایستانند زیرا که مردم خواستار این رفورمها و پشتیبان شاهنشاه و انجام یافتن رفرمها میباشند. تنها راه برای بازایستاندن اصلاحات در کشور کشتن شاه بود و سرانجام ضد انقلاب سازماندهی شده از سوی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور در روز ۲۱ فروردین ماه ۱۳۴۴ به جان شاهنشاه در کاخ مرمر سوءقصد کرد.
توطئه پنجم برای براندازی مشروطه شاهنشاهی
سوءقصد به جان شاهنشاه ۲۱ فروردین ماه ۱۳۴۴
در روز ۱۷ شهریور ماه ۱۳۴۴ کنگره جهانی پیکار با بیسوادی از اندیشههای خردمندانه شاهنشاه ایران در مبارزه بینالمللی با بیسوادی در ایران برگزار شد که بزرگترین رویداد سازمان ملل متحد در سال ۱۹۶۵ میلادی خوانده شد. ایران تنها کشوری است که تعهد کرده است که ۰،۷٪ از درآمد خود را برای سوادآموزی مردم ویژه سازد. کنگره با در بزرگداشت کوششهای اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی در دادن حقوق بشر به مردم سرزمین کهن ایران و مبارزه با بیسوادی در ایران با بنیاد سپاه دانش ، آموزش عشایری، کمیته ملی پیکار جهانی با بیسوادی، و رهبری خردمندانه شاهنشاه، تصویب کرد که روز تاریخی هشتم سپتامبر روز گشایش کنگره جهانی مبارزه با بیسوادی از سوی شاهنشاه ایران « روز بین المللی مبارزه با بیسوادی » نامیده شود. بر پایه این تصمیم از سال ۱۳۴۵ خورشیدی روز هشتم سپتامبر برابر با ۱۷ شهریور به عنوان روز بینالمللی مبارزه با بیسوادی در همه کشورها آیین ویژهای برگزار شد.
روز ۱۷ شهریور ماه برابر با ۸ سپتامبر هر سال که همزمان با برگزاری کنگره جهانی مبارزه با بیسوادی در تهران بود و بر پایه تصمیم کنفرانس عمومی یونسکو به « روز جهانی پیکار با بیسوادی » شناخته شد در آیینی ویژه جایزه محمدرضا پهلوی داده می شد. جایزه محمدرضا پهلوی جایزهای بود که همزمان با برگزاری کنگره جهانی پیکار با بیسوادی از سوی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی به یونسکو داده شد تا بنا بر رای و گزینش آن سازمان، هر ساله به کسان برجسته و یا سازمانهایی که کاری ارزنده در زمینه مبارزه با بیسوادی انجام داده باشند، داده شود.
مجلس سنا و مجلس شورای ملی در آستانه بیست و پنجمین سال شاهنشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی آریامهر فرنام آریامهر را به شاهنشاه میدهند. فرنام "آریامهر" روز ۲۴ شهریور ۱۳۴۴ از سوی مجلس شورای ملی و مجلس سنا تصویب شد.[۵۹] در روز ۲۵ شهریور ماه ۱۳۴۴ در کاخ گلستان آیین تهنیت به شاهنشاه از سوی همه نمایندگان و طبقههای مردم ایران برگزار شد و یک هفته در سراسر کشور جشن گرفته شد که به درخواست مردم سراسر کشور تا پایان مهر ماه ۱۳۴۴ جشنها به درازا کشیده شد.
امیرعباس هویدا نخستوزیر
امیر عباس هویدا چهار دوره قانونگذاری نخستوزیر ایران بود. دوران نخستوزیری هویدا طولانیترین دوره نخستوزیری در تاریخ ایران بود. برنامههای کابینه امیرعباس هویدا در دوره قانونگذاری بیست و یکم مصوب ۱۱ بهمن ۱۳۴۳ و دوره قانونگذاری بیست و دوم مصوب ۱ آبان ۱۳۴۶ و دوره قانونگذاری بیست و دوم مصوب ۱ اردیبهشت ۱۳۴۹ و دوره قانونگذاری بیست و سوم مصوب ۱ مهر ۱۳۵۰ و دوره قانونگذاری بیست و چهارم مصوب ۳ مهر ۱۳۵۴ در استوار ساختن پایههای مشروطیت و به انجام رساندن منشور نوزده مادهای انقلاب شاه و ملت در چارچوب برنامههای عمرانی سوم، برنامه عمرانی چهارم و برنامه عمرانی پنجم در تاریخ پر افتخار ایران نقش سازنده و بزرگی داشت. دستآوردهای این سیاست در ایران بیهمتا و ستایشانگیز بود و از کشور ایران، کشوری مدرن و پیشرفته با رفاه و آسایش و امنیت و سرافرازی جهانی ساخت.
در درازای اجرای منشور انقلاب شاه و مردم رشد همهسویه اقتصادی کشور ۲۰٪ بود. ۱۳۵۶ برای نمونه کارخانه ایران ناسیونال از کارخانه ماشین سازی هیوندای بیشتر خودرو تولید کرد. خودروهای ایران به کشورهای عربی و روسیه و اروپای شرقی صادر میشد. در سالهای ۱۳۳۹ و ۱۳۵۱ همه کشورهای عضو اوپک درآمد بسیار بالایی از نفت داشتند ولی هیچکدام از این کشورها رشد و گسترش اقتصادی ایران را نداشتند. هویدا در سال ۱۳۵۴ در مصاحبهای با روزنامه فرانسوی لوموند چنین گفت: "اگر رشد اقتصادی ایران بدین روند جلو رود تا سال ۱۳۶۴ نیمی از خانوادههای ایرانی دارای خودرو خواهند بود، درآمد سرانه ۴،۵۰۰ دلار خواهد بود، ایران سالانه ۲۰ میلیون تن فولاد، ۱ میلیون تن آلومینیوم، ۱ میلیون خودرو، ۳ میلیون دستگاه تلویزیون، ۱ میلیون تن کاغذ تولید خواهد کرد و از فروش فرآوردههای شیمیایی بیش از ۷ میلیارد دلار درآمد خواهد داشت.
پس از گذشت پانزده سال از انقلاب شاه و مردم و ترازنامه اصلاحات ارضی نشانگر دگرگونی ژرف و بزرگی در اجتماع و اقتصاد ایران است که:
بنیان ۲۸۷۱ شرکت تعاونی روستایی در حوزه ۴۵،۸۹۱ روستا با همبندی (عضویت) بیش از ۲،۸۰۰،۰۰۰ تن برزگر
بنیان ۱۴۷ اتحادیه تعاونی روستایی با ۲،۸۵۵ شرکت همبند
بنیان ۸۹ شرکت سهامی زراعی در ۸۱۶ روستا و مزرعه با پهنه ۴۰۰،۰۰۰ هکتار زمین که بیش از ۳۰۰،۰۰۰ تن از برزگران و خانوادههای آنان از سودهای آن بهره میبرند.
بنیان ۳۵ شرکت تعاونی تولید روستایی برای یک پارچه شدن زمینهای کشاورزی برزگران و برای بهرهبرداری از منابع آب و خاک و هموار کردن زمینهای کشاورزی و دیگر تاسیسات عمرانی و زیربنایی در ۲۱۴ روستا و مزرعه با پهنه ۸۸،۰۰۰ هکتار و با بیش از ۵۷،۰۰۰ همبند.
بنیان ۱۰۲۲ خانه فرهنگ روستایی که بیش از دو میلیون تن روستایی از ابزارگان و دیگر امکانات آنها بهره میبرند.
بنیان ۷۴۹ مهد کودک که بیش از ۲۵،۰۰۰ کودک روستایی از سه تا شش ساله از آموزش کودکستانی و یک وعده غذای انرژی دهنده و ویتامین دار بهرهمند میشوند.
ملی کردن جنگلها و مراتع: نزدیک به ۱۲۰،۰۰۰،۰۰۰ هکتار جنگل و مرتع در اختیار دولت است که در فراهمآوردن زمینه برای اجرای برنامههای عمرانی، ایجاد و یا بازسازی جنگلها و پارکها، بیمارستانها، درمانگاهها، آموزشگاهها، راهها اردوگاهها، پلاژها. بهرهبرداری و نگهداری و بازسازی جنگلها بر عهده دولت میباشد. پروژههای جنگلداری دربرگیرنده ۶۱۵ هزار هکتار از ۱،۳۰۰،۰۰۰ هکتار جنگلهای قابل بهره برداری شمال کشور است. نزدیک به ۳۹ هزار هکتار در ایران جنگل کاری شده. و در زمینه ایستا کردن شنهای روان پهنهای بیش از ۸۰۰ هزار هکتار نهال کاری شدهاست. ۹ میلیون اصله درخت کاشته شد. پروژه ایستا کردن شنهای روان که برای نخستین بار در حارث آباد سبزوار در سال ۱۳۴۴ خورشیدی اجرا شد از کویرها و بیابانهای ایران جنگلهای سرسبز و زیبا از درختان تنومند ساخت.
تا پایان سال ۱۳۵۷ سی و یک هزار خانههای سازمانی برای کارگران ساخته شد. سهیم کردن کارگران در سود کارخانهها، کارگران و کارفرمایان به وسیله سندیکاهای خود، و بر پایه قراردادهای جمعی کارگران، بدون دخالت دولت در سود خالص واحدهای صنعتی شریک شدند و در سال ۱۳۵۶ پانسد و سی هزار ۵۳۰،۰۰۰ کارگر بخش خصوصی و دولتی توانستند سودی برابر با دوازده میلیارد ریال به دست بیاورند که برای هر یک به معنای یک تا دو ماه دستمزد اضافه آنان بود. ۲۱۱۵ پروژه رفاهی و فرهنگی برای کارگران به انجام رسید.
تا سال ۱۳۵۷ بیست و هشت دوره از پسران و هجده دوره از دختران در سپاه دانش خدمت کردند که شماره آنها به بیش از یک صد هزار تن رسید. بسیاری از این دختران و پسران پس از پایان دوره سپاهیگری به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمدند و کار آموزگاری را ادامه دادند. برخی دیگر در راهبری خانه انصاف به خدمت دولت در آمدند. بر پایه آمار سال ۱۳۵۶ سازمان برنامه و بودجه مرکز آمار ایران تنها در روستاهای کشور در درازای پانزده سال، شمار دانش آموزان مدرسههای سپاه دانش ٪۶۹۲ در سد افزایش یافت هم چنین در درازای پنج سال نخست ۵۱۰۰۰۰ پسر و ۱۲۸۰۰۰ دختر و هم چنین ۲۵۰۰۰۰ مرد سالمند و ۱۲۰۰۰ زن سالمند را خواندن و نوشتن آموختند. اصل آموزش رایگان و اجباری و تغذیه رایگان که با یک وعده غذای روزانه با شیر و بیسکویت و موز و سیب و پسته بیش از ۶میلیون دانشآموز از آن برخوردار شدند. این دو اصل تاکنون در پیشرفتهترین کشورهای دنیا به صورتی که در ایران تا بهمن ۱۳۵۷ انجام شد، انجام پذیر نبودهاست.
اصلاح قانون انتخابات ایران برای دادن حق رای به زنان ورسیدن به حقوق برابر سیاسی با مردان انجام پذیرفت. دست آوردهای این اصل یعنی دستیابی به حقوق برابر سیاسی و اجتماعی با مردان بود. حق انتخاب کردن وانتخاب شدن زنان در انتخابات انجمنهای استان و شهرستان و حق انتخاب شدن و انتخاب کردن در انتخابات مجلس شورای ملی و مجلس سنا به زنان ایران بر اساس این اصل و قوانین تصویب شده پس از آن داده شد. قانون حمایت خانواده که در سال ۱۳۵۳ تصویب شد، از چند همسری مردان جلوگیری میکند، حق طلاق برابر به زن و مرد داده میشود، پرداخت هزینه زندگی زن و کودکان از سوی مرد در صورت طلاق، در صورت درگذشت پدر خانواده، سرپرستی کودکان به مادر داده میشود. با قانون حمایت خانواده که ملایان آن را نپذیرفتند زیرا که براین باور بودند و هستند که دادن حق سیاسی به زنان سبب فحشا خواهد شد. ولی شاهنشاه آریامهر با دادن حقوق برابر سیاسی به زنان ایران نشان دادند که با این قوانین به زنان موقعیتی را که پیش از ایران اسلامی شده داشتند، باز خواهندیافت. شاهنشاه آریامهر در این باره نیز فرمودند: "..آخرین ننگ اجتماعی ما که محرومیت نیمی از جمعیت ملکت را در بر داشت از بین رفت. ما آخرین زنجیر را پاره کردیم و تمام افراد این مملکت از این پس در امور اجتماعی خودش شرکت خواهند کرد و دست به دست هم و دوش به دوش هم برای اعتلاء و سربلندی و ترقی آسایش و خوشبختی این جامعه و این مملکت خواهند کوشید..."
سپاه ترویج و آبادانی و اصل یازدهم یا نوسازی و عمران شهری به ترویج و آبادانی کشور اختصاص دارند و همگام به نوسازی شهری و روستایی بر اساس گسترش اقتصاد کشور میپردازند. در سرشماری ۱۳۴۲ شماره روستاهای کشور ۶۶۷۵۴ میبود که سپاهیان ترویج و آبادانی در ایجاد راهها و شبکههای آبرسانی روستایی، ساختمان حمامهای عمومی، مدرسهها، کتابخانهها، نصب موتورهای کوچک تولید کننده برق کمک به بهره برداری از شبکه پست و تلگراف و تلفن، ساختن بناهای عمومی از جمله تعاونی روستا سهیم بودند. تا پایان سال ۱۳۵۶ هر ساله ۳۸۰۰ نفر با دپیلم، فوق دیپلم و لیسانس یا بالاتر برای خدمت در سپاه ترویج و آبادانی گزیده شدند و برای آموزش نظری و عملی به مرکز آموزش ترویج کشاورزی کرج فرستاده شدهاند. آمار نشان میدهد که تا ۱۳۵۶ بیش از ۳۴٬۰۰۰ سپاه ترویج و آبادانی به روستاها فرستاده شدهاند.
جزییات دستآوردهای منشور نوزده مادهای انقلاب شاه و مردم در کتاب پاسخ به تاریخ به قلم اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه آریامهر آورده شده است. بر پایه این پیروزیها و دستآوردهای انقلاب شاه و مردم، برنامه بیست ساله که دورنمای بیست سال آینده ایران برای سالهای ۱۳۷۰ - ۱۳۵۰ نوشته شد.
پیروزیهای انقلاب شاه و مردم همانگونه که در سنت ایران باستان بود با برگزاری دو آیین تاجگذاری محمدرضا شاه پهلوی پس از بیست و شش سال سلطنت و تاجگذاری شهبانو فرح پهلوی و نایبالسلطنه ایران شدن معظمله و دیگر جشنهای دو هزار و پانصد سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران جشن گرفته شد.
پس از پانزده سال که از انقلاب شاه و مردم گذشت، شاهنشاه آریامهر برنامه رفورم والای دیگری برای بیست سال آینده ایران با آرمان به سوی تمدن بزرگ برنامهریزی کرده بودند. به سوی تمدن بزرگ فرنامی است که اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی شاهنشاه آریامهر در نوروز سال ۱۳۵۵ از آن برای اشاره به پیشرفتهای جاری و برنامههای آینده ایران استفاده کردند و برنامهها و آرمانهای خود را برای ایران و مردم ایران در کتاب به سوی تمدن بزرگ برای مردم ایران بنگاشتند. شاهنشاه آریامهر افزون بر بیان پیشرفتهای کشور در درازای ۱۵ سال پس از انقلاب شاه و مردم در کتاب به سوی تمدن بزرگ که نشانگر آرمانها و آرزوها و ایدهآلهای شاهنشاه آریامهر برای ملتش بود به بیان چشمانداز خود در بیست سال آینده برای دگرگون ساختن ایران از یک کشور عقبمانده به یک کشور پیشرفته پرداختند که با اجرای برنامه عمرانی ششم درهای تمدن بزرگ برای ایرانیان گشوده خواهد شد. شاهنشاه در کتاب به سوی تمدن بزرگ این دورنما را چنین بیان کردند:
...تا سال۱۹۹۰ میلادی برابر با ۱۳۷۰ خورشیدی، ملت ایران استانداردهای رفاه اجتماعی و سطح زندگی و سطح پیشرفتی همانند اروپا در سال ۱۹۷۸ میلادی را خواهد داشت و ملت ایران تا سال۲۰۰۰ برابر با ۱۳۸۰ خورشیدی در پیشرفتهای صنعتی و رفاه اجتماعی برابر با کشورهای فرانسه، انگلیس و ایتالیا خواهد بود. برنامهای با فرنام دور نمای اقتصادی و اجتماعی ایران، ۲۵۳۱ - ۲۵۵۱ طراحی و پایهریزی شد تا هدفهای تمدن بزرگ را به انجام برساند.
در کتاب به سوی تمدن بزرگ شاهنشاه درباره ایران فردا مینویسند:
در ایران فردا، فقر و بیچیزی، بیسوادی، فساد، بهرهکشی (استثمار) و تبعیض وجود نخواهد داشت. خدمات بهداشت همگانی برای هر ایرانی بهترین درمان و بهداشت را به ارمغان میآورد. دانشآموزی برای هر ایرانی برای پرورش و نشان دادن استعدادها فراهم خواهد شد تا هر ذوق و شوقی در محیطی سالم و سازنده شکوفا شود. سیستم رفاه اجتماعی ضامن رفاه و امنیت زندگی هر ایرانی از زادروزش تا درگذشتش میباشد. دستمزدها و درآمدهای پرداختی همه نیازهای زندگی را برآورده میکند. هر ایرانی خانه و جای زندگی مناسب خواهد داشت. ایرانی دیگر با "گرسنگی" بیگانه خواهد شد. کارگران زن و مرد زیر قانون کار که بالاترین حقوق انسانی، اجتماعی و اقتصادی را برای آنها به ارمغان میآورد کار میکنند. اجتماع بر پایه همکاری و شراکت میچرخد و نه با رودرروییهای دشمنانه
سرانجام شاهنشاه آریامهر در پیامی به ملت ایران چنین آینده ایران و ایرانی را چنین میخواهند:
برای من چه انگیزهای در این راه به جز عشق به ایران و آرزوی شکوه و سرافرازی آن و تامین خوشبختی و رفاه هر چه بیشتر ملت ایران، میتواند وجود داشته باشد؟ رهبری ملتم در راه "تمدن بزرگ" برای من مقام یا اقتدار بیشتری ایجاد نمیکند، زیرا که مقام من، مقامی قابل ارتقا نیست. قدرت من نیز جه از نظر قانونی و چه از لحاظ پیوند روحی خاصی که با ملتم دارم، در بالاترین حدی است که میتواند در این کشور وجود داشته باشد. در عوض این امر برای من مستلزم کار طاقتفرسای شبانهروزی و تلاشها و کشمکشهای سنگین بینالمللی و رویارویی دایمی با تحریکات و توطئه دشمنهایی است که در غیراینصورت، به احتمال قوی، علتی برای وجود آنها نبود....سی و هفت سال است که با همه توانایی خود در این راه کوشیدهام و مسلما تا روزی که مشیت خداوندی ادامه این رسالت را به من محول فرموده باشد، در این راه خواهم کوشید. پس از آن نیز بر اساس شالودهای که ریختهام، این راه با اتکا به عنایات الهی ادامه خواهد یافت و هیچ عاملی، مگر نابودی کلی تمدن جهانی، ملت ایران را از پیمودن آن باز نخواهد داشت. ...برای پیشرفت در مسیر تمدن بزرگ، فردا میباید من و ملتم به اتفاق یکدیگر و با آن همبستگی و یکپارچگی که لازمه هر پیروزی است، در این راه به پیش برویم. شرایط این پیروزی تنها شرایط مادی نیست، بلکه شرایط معنوی و اخلاقی نیز هست.... همه این شرایط، تا آنجا که به مرکز فرماندهی شاهنشاهی ایران و قوه مجریه آن ارتباط دارد، چه از راه قدرت اقتصادی پویا و پیشرو کشور و چه از راه انقلاب اجتماعی شاه و ملت تضمین شده است. ولی پاسخگویی به شرایطی که مربوط به فرد فرد مردم کشور میشود، به عهده خود آنهاست، زیرا که هیچ وقت سرفرازی و رفاه را، به هیچ کشور و ملتی، به صورت هدیهای آسمانی پیشکش نکردهاند.... جامعه ایرانی به آسانی از مزایا و حقوقی برخوردار شده است که بسیاری از جوامع دیگر، برای دستیابی به همان مزایا، تلاشها و مبارزاتی بس طولانی و دشوار کردهاند، قسمتی از مزایایی که در جامعه امروز به کارگران تعلق گرفته است حتی در کشورهای صنعتی بسیار پیشرفته و در کشورهای کارگری همتا ندارد. همچنین امتیازات کشاورز امروز ایرانی به مراتب بیشتر از آن است که کشاورزان بسیاری از کشورها در طول قرنها بدست آوردهاند...برقراری آموزش برای همگان که در ایران تنها با اعلام یکی از اصول انقلاب تحقق یافته در کشورهای پیشرفته اروپا و امریکا مستلزم صد و پنجاه سال کوشش و تلاش بوده است. برای به دست آوردن حق رای و سایر حقوق و اجتماعی ، زنان کشورهای مترقی، بیش از صد سال مبارزه کردند، در صورتی که این حق تنها به موجب یک اصل انقلاب، به همه زنان ایرانی تعلق گرفت.... کافی است به وضع جامعه خویش تنها در پنجاه سال و ختی در مقیاس محدودتر ، پانزده یا بیست سال پیش بیاندیشیم. چنین بررسی به ما نشان خواهد داد که نیروی شگفتآور نظام شاهنشاهی ایران و حیثیت معنوی فرماندهی این شاهنشاهی و پیوستگی ژرق و خلل ناپذیر شاه و ملت، در جامعه ما چه گونه اعجازی را تحقق بخشیده که در هیچ کشور و جامعه دیگر امکان تحقق آن به صورتی چنین سالم و انسانی نبوده است....در این راه پر شکوه سرنوشت، من تا آخرین روز ایفای رسالت خود، پیشاپیش شما خواهم بود.
شاهنشاه آریامهر در باورشان به مردم ایران و استعدادهایشان بسیار معتقد بودند و ایرانیانی را مردمانی والا با انرژی، استوار، انسان، عادل، دارای استعداد خداداد در علوم، ادبیات و هنر ، با نگرش جهانی، میهنپرست و جانباز میدانستند. ولی مردم ایران راه تمدن بزرگ را برنگزیدند.
۲۶ امرداد ماه ۲۵۳۷ شاهنشاه آریامهر در یک مصاحبه رادیو تلویزیونی از دیگر دستآوردهای ملی پانزده ساله انقلاب شاه و مردم، یعنی پیروزیهای نفت و سرانجام ملی شدن نفت ایران با الغای قرارداد کنسرسیوم و فروش نفت به بهای دلخواه، بازگشت سه جزیره ایرانی تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی به ایران و قرارداد مرزی الجزایر با دولت عراق سخن گفتند. شاهنشاه در بنگاشتن آینده فرمودند " ما به شما وعده تمدن بزرگ میدهیم و دیگران وعده وحشت بزرگ". دو روز پس از این گفتگوی شاهنشاه آریامهر با روزنامهها، خمینی نیز دیدگاهش را درباره تمدن بزرگ چنین بیان کرد: آتش زدن سینما رکس آبادان. خمینی در روز ننگین ۱۵خرداد ۱۳۴۲ آشکارا علیه شاهنشاه و انقلاب شاه و مردم سخن میگفت ولی این بار در نجف خود را پنهان کردهبود. خمینی با نامههایی که به مهدی بازرگان رهبر نهضت آزادی و کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور و آخوندهای بالای منبر فرستاد، از آنها خواست که علیه شاهنشاه وارد مبارزه شوند. در این نامهها برای نخستین بار خمینی از "انقلابرهایی بخش اسلامی" را بکار برد. کنفدراسیون و ملایان با رهبری خمینی در سراسر کشور و همه دنیا پراکندند که با دستور شاهنشاه سینما رکس آبادان آتشزده شدهاست. آسیب سیاسی که این شایعه پراکنیها بوجود آوردند، همه دستآوردهای پانزده ساله انقلاب شاه و مردم را برباد داد. خمینی در تصویری که همگان از او کشیده بودند از یک ملای واپسگرا به "گاندی ایران" تبدیل شد. پانزده سال زحمت شبانهروزی که شاهنشاه آریامهر با دولتهای وقت و با کوشش مردم ایران برای ساختن ایران ویران شده به دست قاجار و جنگ جهانی دوم با آرمان دستیابی به برابری اقتصادی و اجتماعی با کشورهای اروپایی، به فراموشی سپرده شد. دولت جمشید آموزگار کنارهگیری کرد و نخستوزیر شریف امامی دولت "آشتی ملی" را تشکیل داد. سازمان زنان ایران بسته شد، تقویم شاهنشاهی ایران که آغاز آن زادروز کوروش بزرگ بود دوباره به تقویم اسلامی که آغاز آن هجرت محمد پیامبر دین اسلام از مکه به مدینه بود، بازگردانده شد؛ حزب رستاخیز ایران منحل شد؛ کازینوها، بارها، کافهها، دیسکوتکها نیز بسته شدند. اعضای جبهه ملی و چریک فدایی خلق و مجاهدین خلق و دیگر گروههای چپ تروریست از زندانها آزاد شدند و به خیابانها ریختند. کارمندان دولت که پشتیبان سلطنت بودند، دستگیر شدند و به جرم فساد به زندان افکنده شدند. دولت آشتی ملی در برقراری آشتی شکست خورد زیرا که خمینی سر آشتی نداشت. خمینی با آتشزدن سینما رکس آبادان برای همه روشن کرد که آرمان وی چیست، مشروطه، مجلس و سلطنت میباید نابود شود و در آتش سوزانده شوند.
We use cookies to analyze website traffic and optimize your website experience. By accepting our use of cookies, your data will be aggregated with all other user data.